خدمت کردن. (از منتهی الارب) (آنندراج) (تاج المصادر بیهقی). نصاف. نصف. نصافه. نصافه. (متن اللغه) (المنجد) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به نصف شود نصف. نصاف. نصافه. نصافه. (متن اللغه) (اقرب الموارد) (المنجد). رجوع به نصف و نصاف شود
خدمت کردن. (از منتهی الارب) (آنندراج) (تاج المصادر بیهقی). نَصاف. نَصف. نَصافَه. نِصافَه. (متن اللغه) (المنجد) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به نَصف شود نَصف. نِصاف. نَصافَه. نِصافَه. (متن اللغه) (اقرب الموارد) (المنجد). رجوع به نَصف و نِصاف شود
ابن عبداﷲ بن ناصیف بن جنبلاط، مشهور به الیازجی (1214-1287 هجری قمری)، از شعرا و نویسندگان و ادبای بزرگ عرب است، اصلش از حمص سوریه و مولدش لبنان و مدفنش در بیروت است، رجوع به الاعلام زرکلی ص 1093 شود
ابن عبداﷲ بن ناصیف بن جنبلاط، مشهور به الیازجی (1214-1287 هجری قمری)، از شعرا و نویسندگان و ادبای بزرگ عرب است، اصلش از حمص سوریه و مولدش لبنان و مدفنش در بیروت است، رجوع به الاعلام زرکلی ص 1093 شود