ناشیگری (گَ) نااستادی. غرارت. بی تجربگی. ناآزموده کاری. عدم مهارت. ناآزمودگی. ناپختگی. رجوع به ناشی شود ادامه... نااستادی. غرارت. بی تجربگی. ناآزموده کاری. عدم مهارت. ناآزمودگی. ناپختگی. رجوع به ناشی شود لغت نامه دهخدا
ناشیگری ندانمکاری ناآزمودگی تازه کاری بی تجربگی عدم وقوف. یابا ناشیگری. ناشیانه ادامه... ندانمکاری ناآزمودگی تازه کاری بی تجربگی عدم وقوف. یابا ناشیگری. ناشیانه فرهنگ لغت هوشیار
ناشیگری بی تجربگی، تازه کاری، خامی، ناآزمودگی، ناپختگیمتضاد: تبحر ادامه... بی تجربگی، تازه کاری، خامی، ناآزمودگی، ناپختگیمتضاد: تبحر فرهنگ واژه مترادف متضاد