جدول جو
جدول جو

معنی ناشناختن - جستجوی لغت در جدول جو

ناشناختن
(کَ)
نشناختن. استنکار. (زوزنی) (منتهی الارب). انکار. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب) (ترجمان القرآن). نکر. (دهار) (تاج المصادر بیهقی). تناکر. (منتهی الارب). مقابل شناختن. رجوع به شناختن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اشناختن
تصویر اشناختن
شناختن، آشنا شدن، واقف شدن، دانستن، اشناسیدن، شناسیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناشناخت
تصویر ناشناخت
ناشناخته، شناخته نشده، ناشناس
فرهنگ فارسی عمید
(شِ تَ)
که قابل شناختن نیست. که آن را نتوان شناخت. مقابل شناختنی. رجوع به شناختنی شود
لغت نامه دهخدا
(کُ کُ کَ دَ)
شناختن. اشناسیدن:
گفتم او را درست که اشناسد؟
گفت اشناسدش طعان و ضراب.
عنصری.
و رجوع به شناختن و اشناسیدن شود
لغت نامه دهخدا
(فِ / فَ کَ دَ)
بازشناختن. تشخیص دادن. تمیز کردن. دانستن:
تا دو سال آنچنان بهشتی ساخت
که کسش از بهشت وانشناخت.
نظامی.
موج دریا چون بامر حق بتافت
اهل موسی را ز قبطی واشناخت.
مولوی.
و رجوع به شناختن و بازشناختن شود
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
ناشناخته شده. (آنندراج) (غیاث اللغات). شناخته نشده. ناشناخته. مجهول. نکره. غیرمعلوم. (ناظم الاطباء)، غریب. ناشناس. ضد معروف. تنها. بی آشنا:
و آن را که بر مراد جهان نیست دسترس
در زاد بوم خویش غریبست و ناشناخت.
سعدی.
و در میان آن ورطه گرفتار و ناشناخت. (ترجمه محاسن اصفهان ص 113).
،
{{قید مرکّب}} نشناخته.ناشناس. که شناخته نشود. که او را به جا نیارند: خواست که ناشناخت او را ضربتی زند تعریف را نقاب از روی برانداخت. (جهانگشای جوینی). سلطان ناشناخت روزها در میان قوم بیگانه بود. (جهانگشای جوینی).
رفت جوجی چادر و روبند ساخت
در میان آن زنان شد ناشناخت.
مولوی.
- بناشناخت، متنکروار. متنکراً: ملوک عرب بناشناخت بیرون آمدندی. (مجالس سعدی). او را (شیرین را) مخفی به اصفهان آورد و بکرات بناشناخت بر سبیل امتحان با او عشق باخت. (ترجمه محاسن اصفهان ص 67). و وفات او شب شنبه بود ناگاه و بی مرضی، و گویند که او را سکته افتاد و بناشناخت او را دفن کردند. (تاریخ بیهقی)،
{{مصدر مرخم}} ناشناختن. عدم معرفت. جهل:
علتی نبود بتر از ناشناخت
تو بر یار و ندانی عشق باخت.
مولوی.
- خود را از چیزی ناشناخت کردن، تجاهل. خود را به نادانی زدن. به روی خود نیاوردن: پادشاه به حسن ذکاء بدانست که حال چیست و خودرا از آن ناشناخت فرمود. (جهانگشای جوینی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ناشناخته
تصویر ناشناخته
غریب، بیگانه، ناشناس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نشناختن
تصویر نشناختن
تمیز ناکردن، تشخیص ندادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناشناخت
تصویر ناشناخت
ناشناخته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشناختن
تصویر اشناختن
شناختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناشناخته
تصویر ناشناخته
((ش تِ))
نامعلوم، مجهول
فرهنگ فارسی معین
غریب، گمنام، مجهول، مجهول الهویه، ناشناس، نامعلوم
متضاد: شناخته
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از ناشناخته
تصویر ناشناخته
مجهولٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از ناشناخته
تصویر ناشناخته
Unacknowledged, Unknown
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ناشناخته
تصویر ناشناخته
non reconnu, inconnu
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از ناشناخته
تصویر ناشناخته
nierozpoznany, nieznany
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ناشناخته
تصویر ناشناخته
tidak diakui, tidak diketahui
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از ناشناخته
تصویر ناشناخته
não reconhecido, desconhecido
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ناشناخته
تصویر ناشناخته
غیر تسلیم شدہ , نامعلوم
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از ناشناخته
تصویر ناشناخته
ไม่ได้รับการยอมรับ , ไม่ทราบ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از ناشناخته
تصویر ناشناخته
לא מוכר , לא ידוע
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از ناشناخته
تصویر ناشناخته
незамеченный , неизвестный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ناشناخته
تصویر ناشناخته
承認されていない , 未知の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از ناشناخته
تصویر ناشناخته
未被承认的 , 未知的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از ناشناخته
تصویر ناشناخته
isiyotambuliwa, haijulikani
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از ناشناخته
تصویر ناشناخته
no reconocido, desconocido
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ناشناخته
تصویر ناشناخته
tanınmamış, bilinmeyen
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از ناشناخته
تصویر ناشناخته
অস্বীকৃত , অজানা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از ناشناخته
تصویر ناشناخته
अनजान , अज्ञात
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از ناشناخته
تصویر ناشناخته
non riconosciuto, sconosciuto
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از ناشناخته
تصویر ناشناخته
unbeachtet, unbekannt
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ناشناخته
تصویر ناشناخته
niet erkend, onbekend
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ناشناخته
تصویر ناشناخته
незаслужений , невідомий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ناشناخته
تصویر ناشناخته
인정되지 않은 , 알려지지 않은
دیکشنری فارسی به کره ای