معنی نازویه - جستجوی لغت در جدول جو

نازویه

لغت نامه دهخدا

(پسرانه)

طبیب مشهور انوشیروان و مترجم کلیله ودمنه از هندی به پهلوی، نام پزشک نامدار ایرانی که کتاب کلیه و دمنه را در زمان انوشیروان پادشاه ساسانی از هند به ایران آورد (نگارش کردی: بهرزویه)

فرهنگ نامهای ایرانی

شاهویه

(پسرانه)

نام در برزویه دانشمند ایرانی، مترجم کلیله و دمنه

فرهنگ نامهای ایرانی

ماهویه

(دخترانه)

ماهوی

فرهنگ نامهای ایرانی

شارویه

(پسرانه)

شیرویه

فرهنگ نامهای ایرانی

مانویه

پیروان مانی، مانویان، آیین مانی

فرهنگ فارسی عمید

بازوله

دستگاه خرمن کوبی

فرهنگ فارسی عمید

ثانویه

ثانوی، ثنویه

فرهنگ فارسی عمید

نامویه

ویژگی زنی که فقط یک بار ازدواج کرده و میان او و همسرش نهایت مهر و محبّت برقرار باشد، زن وفادار و مهربان به شوهر

فرهنگ فارسی عمید

ناخواه

نامطلوب، ناخواسته، نخواسته، بی اراده، بی اختیار

فرهنگ فارسی عمید

ناویه

(یَ)

اشتر فربه. (مهذب الاسماء). ناقۀ فربه. (آنندراج). تأنیث ناوی است: ناقهناویه، ناقۀ فربه. (از اقرب الموارد). ج، نواء

لغت نامه دهخدا

نامویه

(یَ / یِ)

زنی را گویند که بغیر از یک شوهر ندیده و به مرد دیگر نرسیده باشد و میان او و شوهرش نهایت الفت و محبت و اتحاد باشد. (برهان قاطع) (از جهانگیری) (از آنندراج) (از انجمن آرا). زنی که یک شوهر بیش ندیده. زن مهربان به شوهر. (از ناظم الاطباء). و رجوع به فرهنگ رشیدی و انجمن آرا و آنندراج شود

لغت نامه دهخدا

نازیه

(ناژْ)

چشمه ای است نزدیک صفرا. (منتهی الارب)

لغت نامه دهخدا

نامویه

نام برده نامزد، زنی که جزیک شوهربمرددیگری نرسیده ومیان او وشوی نهایت محبت باشد: صولت او در ان صف ناورد زن نامویه برکند از مرد. توضیح درجهانگیری پس ازمعنی فوق افزوده شده: (وآن رابهندی سهاگن گویند) درفرنظا. آمده: (درهندی سهاگن بمعنی زن شوهرداراست شرط دیگری نداردولفظ نامویه مرکب ازنا (نه) ومویه (زاری) است وبمعنی زنی که مویه نکرده و شوهرداراست و معنی شعراین است که ممدوح درجنگ زن شوهرداررابی شوهرمیکند)

فرهنگ لغت هوشیار