جدول جو
جدول جو

معنی نازنازان - جستجوی لغت در جدول جو

نازنازان
خرامان، نازان، به ناز، از روی ناز
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ناوناوان
تصویر ناوناوان
خرامان، خرامنده، در حال خرامیدن
فرهنگ فارسی عمید
از: ناو (از مصدر ناویدن) + ناو (مکرر) + ان (پسوند صفت فاعلی و حال)، (حاشیۀ برهان قاطع چ معین)، خرامان، گرازان، جلوه کنان، (برهان قاطع) (آنندراج)، دامن کشان، (از فرهنگ خطی) : درانج، ناوناوان و خرامان در رفتار، (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
نام محلی در راه سنندج به ساوجبلاغ، در 5500 گزی سنندج
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان دول بخش حومه شهرستان ارومیه، در 10هزارگزی مغرب جادۀ شوسۀ ارومیه به مهاباد در درۀ سردسیر و سالم هوائی واقع است و 102 تن سکنه دارد، آبش از چشمه و محصولش غلات و توتون و چغندر و حبوبات است، شغل اهالی زراعت و گله داری و صنعت دستی آنان جاجیم بافی است و راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ناز نازان
تصویر ناز نازان
از روی نازبناز: (ناز نازان راه میرفت: {هر طرف که کاروانی ناز نازان می رود عشق را بنگر که قبله کاروانست ای پسر. (دیوان کبیر)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناوناوان
تصویر ناوناوان
خرامان گرازان
فرهنگ لغت هوشیار
نازک نارنجی زودرنج. توضیح صفتی است نظیر نازک نارنجی و تقریبا مترادف آن منتهی بیشتر برای زنان خاصه زنانی که ناز و غمزه دارند و خود را می پرورند و دست بسیاه و سفید نمی زنند بکارمیرود، بچه بامزه ودوست داشتنی: (ما بچه های ناز نازی یواش یواش میریم بازی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناوناوان
تصویر ناوناوان
خرامان، جلوه کنان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نازنازی
تصویر نازنازی
کسی که تحمل سختی ها را ندارد، زودرنج، نازک نارنجی
فرهنگ فارسی معین