- نازدار (دخترانه)
- آنکه رفتاری خوشایند و جذاب دارد، ملوس
معنی نازدار - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پارسی تازی گشته باز دار
نامی، بنام، نیک نام، معروف
دارای گاز مثلاً نوشابۀ گازدار
کسی که بازهای شکاری را رام و تربیت می کرد، بازبان، بازیار
کسی که رازی را حفظ می کند، رازبان، رازنگه دار، سرنگه دار، کسی که رازی دارد، دارای راز
نام آور، مشهور، معروف
ناخدا، کشتیبان، ملاح
معروف، مشهور
بی چیز، بی پول، فقیر، ناداشت
محتاج، مقروض، گدا، تهیدست، بی چیز، فقیر
تهیدست، فقیر. بی نوا، مقابل دارا
ممانعت، منع، نهی، ابتار
آزاد
شادمان شدن به چیزی، گردآوردن چیزی، در دل داشتن چیزی را، درخشیدن روی روشن گردیدن
زیارت کردن
به شوی فرستادن دختر به خانه شوی فرستادن، بار بلند کردن
فرو خوردن به گلو بردن
بازداشتن، بازایستادن، شکنجه دادن سگ را
پرنده و هر چیز که صاحب بال باشد، دارای بال
صاحب و مالک باغ
حیوان
منطبق
هر غذائی که نفخ بیاورد
میوه دار باثمرمثمر (درخت)، آبستن حامله، مخلوط با فلز کم بها مغشوش نبهره. یا زبان باردار. زبانی که قشر سفیدی بر روی آن بندد و علامت تخمه باشد
جمع کننده باج
سر نگهداری
سر نگاهدار، دارنده راز کسی
پاسبان و نگهبان راه
اهل سازش، سازنده، مساعد و موافق
اجابت کننده، سازنده، موافق، سازش کننده