- ناردخت (دخترانه)
- نار (عربی) + دخت (فارسی) دختر آتشین
معنی ناردخت - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
باطل، غلط
آزرده، اندوهگین، ناسوده، نژند
درون برد
پرنسس
شاهدخت: چرا باید مهتران این چنین سخن گویند که شاه دختر کرا خواهد و کرا خواهد دادن
دانۀ انار
آتشدان، منقل
آتشدان، منقل
کج، ناهموار، ناحق، دروغ، خائن، دغل
غلط، شکسته، معیوب، شخص متقلب و بدکار
آنچه از خارج به کشور وارد می شود، در تصوف وارد، برای مثال گشاید دری بر دل از واردات / فشاند سر دست بر کاینات (سعدی۱ - ۱۱۲)
غمگین، مضطرب، پریشان، فاقد راحتی و آسایش، خشمگین، عصبانی
گیاهی بیابانی با برگ های دراز خوش بو، گل های ریز، ساقۀ سخت و ریشه سخت شبیه مامیران که در طب به کار می رود و خواص آن شبیه سنبل الطیب است، نردین، سنبل رومی
فرانسوی گشاماس
کج معوج، دروغگو، بیمار، ناقص، باطل، متقلب خاین مقابل درست
جمع نادره: (درآن باره از نادرات زمانه خویش بوده است)
شب پرگان