جدول جو
جدول جو

معنی نادیدار - جستجوی لغت در جدول جو

نادیدار
غایب، (تفلیسی)، که در برابر نظر نیست، که پیش چشم نیست
لغت نامه دهخدا
نادیدار
نادیدن عدم رویت مقابل دیدار
تصویری از نادیدار
تصویر نادیدار
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از باد دار
تصویر باد دار
پرباد، دارای باد مثلاً لاستیک باددار، بادآور، نفخ آور، دارای ورم، آماس کرده، کنایه از شخص متکبر و خودپسند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناپدیدار
تصویر ناپدیدار
ناپدید، ناپیدا، پوشیده و پنهان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نابردار
تصویر نابردار
ناشکیبا، بی صبر، ناچار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناپایدار
تصویر ناپایدار
بی دوام، زودگذر، ناپایا
فرهنگ فارسی عمید
خوش منظر و خوش آیند در دیدار، (ناظم الاطباء)، رجوع به با شود، پدیدار، روشن: هبرزی، هر چیزی خوب و بادیدار، (منتهی الارب)، و باشد که آن نفس مقهور شده باز با دیدار آید، (کیمیای سعادت)
لغت نامه دهخدا
(پَ)
نامعلوم. غیرقابل تشخیص. نامعین. مبهم و غیر واضح:
همان ره به گنجینه دشواربود
طریق شدن ناپدیدار بود.
نظامی.
پایان فراق ناپدیدار
و امید نمیرسد به پایان.
سعدی.
، نهفته. مضمر. مستتر. پوشیده. مخفی. غیربارز:
او هست پدید در همه کار
و آن هر سه در اوست ناپدیدار.
نظامی
لغت نامه دهخدا
تصویری از نام دار
تصویر نام دار
صاحب اسم ذواسم: (بدانیدکه نام دلیل است برنام دارونام دارازنام بی نیاز است. .)، دارای نام وشهرت مشهورمعروف: (باب پنجم درلطایف اشعارملوک کبار وسلاطین نامدار، {سروربزرگوار: اگر او نبودی چنین نامدار زلولو نکردی به پیشم نثار، پهلوان نامی: همه نامداران پرخاشجوی زخشکی بدریانهدندروی، نفیس مرغوب قیمتی (درصفت جامه گنج وغیره) : گه زمال طفل می زن لوتهای معتبر گه زسیم بیوه می خرجامه های نامدار. (عبدالرزاق اصفهانی بنقل راحه الصدور . 16 قزوینی. یادداشتها 192: 7)
فرهنگ لغت هوشیار
مفلسی تهی دستی، ندیده بودن نو کیسگی: این گدا چشمی واین نادیدگی از گدایی تست نزبگلربگی. (مثنوی لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نادیدنی
تصویر نادیدنی
آنچه که قابل رویت نیست، غیر مرئی مقابل دیدنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناپایدار
تصویر ناپایدار
فانی، گذران، بیدوام، هلاک شونده
فرهنگ لغت هوشیار
ناودان. روزوشب گاه وبیگه این باران غافل ازراه آب ناویدان. (سنائی انجمن لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از با دیدار
تصویر با دیدار
خوش منظر و خوش آیند در دیدار، پدیدار، روشن
فرهنگ لغت هوشیار
ناآشکارا مخفی: اوهست پدیددرهمه کار وان هرسه دراوست ناپدیدار. (نظامی)، نامعلوم نامشخص: همان ره بگنجینه دشوار بود طریق شدن ناپدیداربود. (نظامی)، پوشیده مستور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نادیداری
تصویر نادیداری
غیر قابل رویت، نامرئی: (پس اگر آتش اندروی گیرد و لطیف بود زود آتش صرف شود و دودی از وی بشود پس مشف شود و نادیداری شود پندارند که بمرد) مقابل دیداری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باقیدار
تصویر باقیدار
بدهکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناپایدار
تصویر ناپایدار
Squirrelly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ناپایدار
تصویر ناپایدار
nerveux
دیکشنری فارسی به فرانسوی
ناپدید، ناپیدار
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از ناپایدار
تصویر ناپایدار
神经质的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از ناپایدار
تصویر ناپایدار
wasiwasi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از ناپایدار
تصویر ناپایدار
신경질적인
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از ناپایدار
تصویر ناپایدار
sinirli
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از ناپایدار
تصویر ناپایدار
নার্ভাস
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از ناپایدار
تصویر ناپایدار
घबराया हुआ
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از ناپایدار
تصویر ناپایدار
zenuwachtig
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ناپایدار
تصویر ناپایدار
nervoso
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از ناپایدار
تصویر ناپایدار
nervös
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ناپایدار
تصویر ناپایدار
нервовий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ناپایدار
تصویر ناپایدار
нервный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ناپایدار
تصویر ناپایدار
nerwowy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ناپایدار
تصویر ناپایدار
nervioso
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ناپایدار
تصویر ناپایدار
nervoso
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ناپایدار
تصویر ناپایدار
神経質な
دیکشنری فارسی به ژاپنی