خوش منظر و خوش آیند در دیدار، (ناظم الاطباء)، رجوع به با شود، پدیدار، روشن: هبرزی، هر چیزی خوب و بادیدار، (منتهی الارب)، و باشد که آن نفس مقهور شده باز با دیدار آید، (کیمیای سعادت)
خوش منظر و خوش آیند در دیدار، (ناظم الاطباء)، رجوع به با شود، پدیدار، روشن: هبرزی، هر چیزی خوب و بادیدار، (منتهی الارب)، و باشد که آن نفس مقهور شده باز با دیدار آید، (کیمیای سعادت)
نامعلوم. غیرقابل تشخیص. نامعین. مبهم و غیر واضح: همان ره به گنجینه دشواربود طریق شدن ناپدیدار بود. نظامی. پایان فراق ناپدیدار و امید نمیرسد به پایان. سعدی. ، نهفته. مضمر. مستتر. پوشیده. مخفی. غیربارز: او هست پدید در همه کار و آن هر سه در اوست ناپدیدار. نظامی
نامعلوم. غیرقابل تشخیص. نامعین. مبهم و غیر واضح: همان ره به گنجینه دشواربود طریق شدن ناپدیدار بود. نظامی. پایان فراق ناپدیدار و امید نمیرسد به پایان. سعدی. ، نهفته. مضمر. مستتر. پوشیده. مخفی. غیربارز: او هست پدید در همه کار و آن هر سه در اوست ناپدیدار. نظامی
صاحب اسم ذواسم: (بدانیدکه نام دلیل است برنام دارونام دارازنام بی نیاز است. .)، دارای نام وشهرت مشهورمعروف: (باب پنجم درلطایف اشعارملوک کبار وسلاطین نامدار، {سروربزرگوار: اگر او نبودی چنین نامدار زلولو نکردی به پیشم نثار، پهلوان نامی: همه نامداران پرخاشجوی زخشکی بدریانهدندروی، نفیس مرغوب قیمتی (درصفت جامه گنج وغیره) : گه زمال طفل می زن لوتهای معتبر گه زسیم بیوه می خرجامه های نامدار. (عبدالرزاق اصفهانی بنقل راحه الصدور . 16 قزوینی. یادداشتها 192: 7)
صاحب اسم ذواسم: (بدانیدکه نام دلیل است برنام دارونام دارازنام بی نیاز است. .)، دارای نام وشهرت مشهورمعروف: (باب پنجم درلطایف اشعارملوک کبار وسلاطین نامدار، {سروربزرگوار: اگر او نبودی چنین نامدار زلولو نکردی به پیشم نثار، پهلوان نامی: همه نامداران پرخاشجوی زخشکی بدریانهدندروی، نفیس مرغوب قیمتی (درصفت جامه گنج وغیره) : گه زمال طفل می زن لوتهای معتبر گه زسیم بیوه می خرجامه های نامدار. (عبدالرزاق اصفهانی بنقل راحه الصدور . 16 قزوینی. یادداشتها 192: 7)
ناآشکارا مخفی: اوهست پدیددرهمه کار وان هرسه دراوست ناپدیدار. (نظامی)، نامعلوم نامشخص: همان ره بگنجینه دشوار بود طریق شدن ناپدیداربود. (نظامی)، پوشیده مستور
ناآشکارا مخفی: اوهست پدیددرهمه کار وان هرسه دراوست ناپدیدار. (نظامی)، نامعلوم نامشخص: همان ره بگنجینه دشوار بود طریق شدن ناپدیداربود. (نظامی)، پوشیده مستور