جدول جو
جدول جو

معنی باد دار

باد دار
پرباد، دارای باد مثلاً لاستیک باددار، بادآور، نفخ آور، دارای ورم، آماس کرده، کنایه از شخص متکبر و خودپسند
تصویری از باد دار
تصویر باد دار
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با باد دار

باغ دار

باغ دار
دارندۀ باغ، باغ خدا، صاحب باغ، آنکه باغداری کند، دارای باغ، (یادداشت مؤلف)، مالک باغ
لغت نامه دهخدا

باد کار

باد کار
ردیف کار. در اصطلاح بنایان، خط مستقیم افقی کنار بنائی. توازی. موازات. یکباد. همباد. هم طراز. برابر. برابر یکدیگر. رجوع به باد شود
لغت نامه دهخدا

بادیدار

بادیدار
خوش منظر و خوش آیند در دیدار، (ناظم الاطباء)، رجوع به با شود، پدیدار، روشن: هبرزی، هر چیزی خوب و بادیدار، (منتهی الارب)، و باشد که آن نفس مقهور شده باز با دیدار آید، (کیمیای سعادت)
لغت نامه دهخدا

باددار

باددار
پرباد و آماس کرده، (برهان)، نفاخ، منفخ، نفخ آور، پرباد، آماس کرده و آماسیده، (ناظم الاطباء)،
- غذاهای باددار، غذا یا داروئی باددار، آنچه تولید نفخ کند: شلغم و چغندر و کلم باد دارند، رجوع به شعوری ج 1 ورق 159 شود،
لغت نامه دهخدا