ناهمتا. بی مانند. بی نظیر. بی برابر. بی همسر. (از ناظم الاطباء). بی رقیب. که همال و همتائی ندارد. بی همال: ز پیوند مهراب و از مهرزال وز آن هر دو آزادۀ ناهمال. فردوسی. به رهام گفت این یل ناهمال دلیر و سبکسر مرا بود خال. فردوسی. ، مخالف. مقابل. (از ناظم الاطباء) ، غیرمساوی. نامساوی. بی شباهت. (فرهنگ ولف) : سوم آرزو آنکه خال تواند پرستنده و ناهمال تواند. فردوسی
ناهمتا. بی مانند. بی نظیر. بی برابر. بی همسر. (از ناظم الاطباء). بی رقیب. که همال و همتائی ندارد. بی همال: ز پیوند مهراب و از مهرزال وز آن هر دو آزادۀ ناهمال. فردوسی. به رهام گفت این یل ناهمال دلیر و سبکسر مرا بود خال. فردوسی. ، مخالف. مقابل. (از ناظم الاطباء) ، غیرمساوی. نامساوی. بی شباهت. (فرهنگ ولف) : سوم آرزو آنکه خال تواَند پرستنده و ناهمال تواَند. فردوسی
ناخوب. ناپسند. ناپسندیده. منکر. زشت: در مستی نقلانی مکن که نقلانی نامحمود بود. (قابوسنامه). و استقبال مقدم مرا چنین ذخیره ای نامحمود و شربتی ناگوار مهیا کرده. (سندبادنامه ص 124). واجب است مکافات مساعی نامحمود و تحریضات نابرجایگاه در باب او تقدیم کردن. (سندبادنامه ص 93). به مکافات این کردار نامحمود بلائی بر من و فرزندمن نازل گردد. (سندبادنامه ص 153). و از روی انصاف بر منکرات افعال خاصه آنچه تعلق به اهل و حرم داشته باشد در همه عادات نامحمود است. (جهانگشای جوینی). نیکخواهان ترا عاقبت نیکو باد بدسگالان ترا خاتمت نامحمود. سعدی. ما هیچ چیز از شما مکروه ونامحمود نیافتیم، الا آنک ما همسایگی شما نمیخواهیم. (تاریخ قم ص 255)
ناخوب. ناپسند. ناپسندیده. منکر. زشت: در مستی نقلانی مکن که نقلانی نامحمود بود. (قابوسنامه). و استقبال مقدم مرا چنین ذخیره ای نامحمود و شربتی ناگوار مهیا کرده. (سندبادنامه ص 124). واجب است مکافات مساعی نامحمود و تحریضات نابرجایگاه در باب او تقدیم کردن. (سندبادنامه ص 93). به مکافات این کردار نامحمود بلائی بر من و فرزندمن نازل گردد. (سندبادنامه ص 153). و از روی انصاف بر منکرات افعال خاصه آنچه تعلق به اهل و حرم داشته باشد در همه عادات نامحمود است. (جهانگشای جوینی). نیکخواهان ترا عاقبت نیکو باد بدسگالان ترا خاتمت نامحمود. سعدی. ما هیچ چیز از شما مکروه ونامحمود نیافتیم، الا آنک ما همسایگی شما نمیخواهیم. (تاریخ قم ص 255)
جمع حمل، بارهای شکم بارهای درخت بارها، جمع حمل، بره ها برگان بار یاری: یاری دادن کسی در برداشتن بار بسیار زایی، جمع حمل بارهای شکم بارهای درخت،جمع حمل بارهای سرو پشت، جمع حمل بره ها برگان. یاری دادن کسی را به برداشتن بار یاری دادن دربار بر نهادن
جمع حمل، بارهای شکم بارهای درخت بارها، جمع حمل، بره ها برگان بار یاری: یاری دادن کسی در برداشتن بار بسیار زایی، جمع حمل بارهای شکم بارهای درخت،جمع حمل بارهای سرو پشت، جمع حمل بره ها برگان. یاری دادن کسی را به برداشتن بار یاری دادن دربار بر نهادن
پارسی تازی گشته تملول تنبول از گیاهان درختچه ای از تیره بیدهااز دسته فلفلها که گیاه بومی هند و مالزی و فیلیپین است و در هندوچین و ماداگاسکار و افریقای شرقی نیزمی رویدبرگ خشک شده این گیاه طعمی معطر دارد و از آن ماده ای بنام بتل استخراج کنند. این ماده مستخرج دارای اثر فایض و اشتهاآور و ضد کرم است. در اثر جویدن برگ تملول ترشحات بزاق زیاد میگردد و اشتها را تحریک میکند و ضمنا رنگ بزاق نیز قرمز میشود شاه حسینی بتل غاجی پان
پارسی تازی گشته تملول تنبول از گیاهان درختچه ای از تیره بیدهااز دسته فلفلها که گیاه بومی هند و مالزی و فیلیپین است و در هندوچین و ماداگاسکار و افریقای شرقی نیزمی رویدبرگ خشک شده این گیاه طعمی معطر دارد و از آن ماده ای بنام بتل استخراج کنند. این ماده مستخرج دارای اثر فایض و اشتهاآور و ضد کرم است. در اثر جویدن برگ تملول ترشحات بزاق زیاد میگردد و اشتها را تحریک میکند و ضمنا رنگ بزاق نیز قرمز میشود شاه حسینی بتل غاجی پان