- ناجم
- نوخاسته، کسی که به دعوی امری قیام کند، سرکش
معنی ناجم - جستجوی لغت در جدول جو
- ناجم
- طلوع کننده، درخشنده، ظاهر، واضح
- ناجم ((جِ))
- سرکش، طاغی، درخشنده، طلوع کننده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پشیمان
فرشی که آنرااز نمد الوان دوزند، اراک وبروجرد) بافته ای ازپشم تابیده الوان که بسیار زبر و خشن است و بیشتر برای پیچیدن رختخواب و مانند آن بکاررود
حجامت کننده، خونگیر
جمع نجم، ستارگان ستاره ها جمع نجم ستارگان اختران
افروخته شدن آتش، سخت خشم گرفتن، سخت گرم شدن
نرم، ملایم، نازک و لطیف
حجامت کننده، حجام، خون گیر
کسی که به خواب رفته، خوابیده، خفته
رستگار، پیروز، پیروزمند، کار سهل و آسان
اثربخش، تاثیر کننده، گوارا، نافع، سودمند
کسی که کاری یا چیزی را نظم و ترتیب بدهد، نظم دهنده، در علوم ادبی به نظم آورنده، شاعر، در مدرسه، کسی که مسئول رسیدگی به نظم و انضباط دانش آموزان است
نجات دهنده، نجات یابنده، رهنده، خلاص شونده، رستگار
کاج، درختی خودرو با برگ های سوزنی و میوۀ مخروطی شکل، کاژو، ناژو، نوژ، نوج، نشک، وهل
دندان
پشیمان، خجل و شرمنده
نجات یابنده و رستگار، رهائی یافته
درخت کاج و صنوبر
سودمند، نافع
نااستمند اکرپ زبانزد فرزانی آنچه که جسم نباشد: (پس هریکی را سببی ناجسم بود مفارق عقلی... {مقابل جسم
آماده بسغده، دست به دست حاضر آماده، دست بدست یدابید
دندان سپسین دندان برنایی (بلوغ) دندان خرد (عقل) دندان عقل آخرین دندان که در دهان شخص ظاهرشود
سرفنده، دریایی پرشور، لور زمین کند (لور سیل)
پیروزمند
بیجا بی موقع مقابل بجا (ی)، بی فایده بی حاصل
کلاتی در خیبر، جامه تنک جامه کش، گیاه نازک، فراخزی فراخ عیش نیکو زندگانی، بانعمت: (عیش ناعم)، نرم و نازک: (نبات ناعم ثوب ناعم)
شاعر، آنکه سخن را موزون کند، شعر گوینده
خفته، خوابیده، آرامیده، خسبنده
خوابیده، جمع نایمین
اخترشناس