معنی ناجسم ناجسم نااستمند اکرپ زبانزد فرزانی آنچه که جسم نباشد: (پس هریکی را سببی ناجسم بود مفارق عقلی... {مقابل جسم تصویر ناجسم فرهنگ لغت هوشیار