جمع واژۀ جواد. اسبان نیکو و خوش رو، پنهان کردن. (تاج المصادر) : اجباء الشی ٔ، پنهان کرد آن را. (منتهی الارب) ، پنهان کردن شتر از مصدّق. (منتهی الارب) ، مشرف شدن بر چیزی: اجباء علی القوم، مشرف شد بر قوم. (منتهی الارب) ، اجباء المکان،سماروغ ناک گردید. (منتهی الارب) ، دارای توملان شد
جَمعِ واژۀ جَواد. اسبان نیکو و خوش رو، پنهان کردن. (تاج المصادر) : اَجباء الشی ٔ، پنهان کرد آن را. (منتهی الارب) ، پنهان کردن شتر از مصدّق. (منتهی الارب) ، مشرف شدن بر چیزی: اَجباء علی القوم، مشرف شد بر قوم. (منتهی الارب) ، اَجباء المکان،سماروغ ناک گردید. (منتهی الارب) ، دارای تَومَلان شد
غیرمحل ناموضع، نه بموقع مناسب بی هنگام مقابل بجایگاه. یا به ناجایگاه. در غیر موضع خود بیمورد: (و هر سخن را که بدانی از جایگاه آن سخن را دریغ مدار و بناجایگاه ضایع مکن،)
غیرمحل ناموضع، نه بموقع مناسب بی هنگام مقابل بجایگاه. یا به ناجایگاه. در غیر موضع خود بیمورد: (و هر سخن را که بدانی از جایگاه آن سخن را دریغ مدار و بناجایگاه ضایع مکن،)