جدول جو
جدول جو

معنی ناتلنگی - جستجوی لغت در جدول جو

ناتلنگی
(تِ لِ)
ستم طریقی. مفسدی. (آنندراج). نارفاقتی. بدعهدی. بیوفائی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ناتنی
تصویر ناتنی
برادر یا خواهری که از یک پدر و مادر نباشند، زن یا مرد نسبت به فرزند همسر خود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شالنگی
تصویر شالنگی
موتاب، ریسمان تاب، برای مثال وه کز استیلای نفس شالهنگ / همچو شالنگی ست واپس رفتنم (غضائری - لغتنامه - شالنگی)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نارنگی
تصویر نارنگی
میوه ای از نوع مرکبات، کوچک تر از نارنج، خوش طعم و شیرین که پوست آن به راحتی کنده می شود. درخت این گیاه از درخت نارنج و پرتقال کوچک تراست و تخم آن کاشته می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تلنگی
تصویر تلنگی
نیازمند، گدا
فرهنگ فارسی عمید
(تِ)
ابوعبدابراهیم بن حسین الناتلی از مشاهیر رجال قرن چهارم شاگرد ابوالفرج بن الطیب و استاد ابوعلی سینا بود که در منطق و ادبیات دست داشت... ناتلی کتابی در کمیت عمر طبیعی نیز نوشت. وی در اواخر قرن چهارم شهرت داشت و بعد از آن خبری از او در دست نیست. (علوم عقلی در اسلام ص 206). مردی حکیم بود و شیخ الرئیس ابوعلی سینا نزد او قواعد منطق را تلمذ کرد. صاحب تتمۀ صوان الحکمه از قول ابن سینا آرد: ازاو قوانین منطق را فرا گرفتم و به مسائل و غوامضی برخوردم که ناتلی را به تعجب افکند. (تتمۀ صوان الحکمه ص 22). و نیز مؤلف همین کتاب آرد: از ناتلی رسالۀ لطیفی دیدم در ’وجود و شرح اسمه’ و این رساله میرساند که وی در این فن متبحر بوده و بغایت قصوای علم الهیات رسیده بوده است و نیز رسالۀ دیگری از او دیدم در ’علم اکسیر’ که ابوعلی جز در کتاب مقتضیات سبعه از آن نامی نبرده است. (تتمۀ صوان الحکمه ص 22)
لغت نامه دهخدا
(تِ)
منسوب است به ناتل از بلاد نواحی آمل طبرستان. (الانساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
ابی تنها. امی تنها. برادرندر. خواهرندر.
- خواهر یا برادر ناتنی، که با تو از یک پدر است و ازیک مادر نیست. که با تو از یک مادر است و از یک پدرنیست. ناخواهری. نابرادری
لغت نامه دهخدا
(تُ لَ)
نیازمند و خواهش کننده و گدا. (برهان). خواهش کننده و خرگدا. (فرهنگ رشیدی). حاجتمند. (شرفنامۀ منیری). نیازمند و خواهش کننده و گدا و گدای مبرم. (ناظم الاطباء) :
یکیش خام طمع خواند و یکی بدنفس
یکی تلنگی کاهل یکیش خوزی خوار.
کمال اسماعیل.
از تلنگی مجوی صدق و صواب
که نجوید کسی زآتش آب.
شمس الدین کوتوالی
لغت نامه دهخدا
(تُ لِ)
مخفف تولنگی است که میان پاچه باشد. (برهان) (آنندراج). میان پاچه و نره. (ناظم الاطباء) ، کنایه از پسر امرد و ضخیم مترش و بی باک و خونی و تونی. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تِ لَ / لِ)
نواختن دف و دایره به سرانگشت، مروت، دردمندی، بمعنی گدایی نیز واقع شده. (غیاث اللغات) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(لَ دَ / دِ)
ناله و گریه. اندوه و الم. زاری و آه. (از ناظم الاطباء). نالان بودن. نالانی، بیماری. مریضی. بیمار نالان و بستری بودن. رجوع به نالنده شود:
ز نالندگی چون سبکتر شود
فدای تن شاه کشور شود.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(کالْ وِ)
ده کوچکی است از دهستان شهداد بخش میناب شهرستان بندرعباس و در 13هزارگزی شمال میناب سر راه فرعی کهنوج - میناب واقع است و20 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(تِ لِ)
کسی که ناتلنگی و نارفاقتی میکند:
نیست یکذره رحم در دل تو
میکشی ناتلنگ و می آئی.
حسن بیک تهرانی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تلنگی
تصویر تلنگی
نیازمند گدا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناتلنگ
تصویر ناتلنگ
بدعهدی بی وفایی نارفاقتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناتنی
تصویر ناتنی
ناخواهری و نابرادری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شالنگی
تصویر شالنگی
موتاب ریسمان تاب کسی که ریسمان جهت خیمه و مانند آن تابند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نالندگی
تصویر نالندگی
نالان بودن، ناله و گریه و اندوه و الم و زاری
فرهنگ لغت هوشیار
بد عهدی کردن نارفاقتی کردن: توکه ازاهل تلنگی برارباب نیاز ناتلنگی مکن و بهر حریفان بنواز. (گل کشتی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلنگی
تصویر تلنگی
((تُ لَ))
نیازمند، گدا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناتنی
تصویر ناتنی
((تَ))
فرزندان یا خویشاوندانی که از یک پدر و مادر نباشند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نارنگی
تصویر نارنگی
((ر))
درخت است پایا از تیره مرکبات با میوه کروی و معطر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شالنگی
تصویر شالنگی
((لَ))
موتاب، ریسمان تاب، کسی که ریسمان جهت خیمه و مانند آن تابد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نارنگی
تصویر نارنگی
نارنجی
فرهنگ واژه فارسی سره
نام مرتعی در کجور
فرهنگ گویش مازندرانی
ناتنی، برادر یا خواهر رضاعی، برادر یا خواهر ناتنی
فرهنگ گویش مازندرانی