جدول جو
جدول جو

معنی ناتف - جستجوی لغت در جدول جو

ناتف
(تِ)
نوعی از حلوا. (ناظم الاطباء). حلوای پشمینه، بعض فرهنگ نویسان گفته اند که آن را از بادام سازند و بعضی جوز، به هر حال حلوا بودنش مسلم است ولی در نوعش اختلاف است. (از فرهنگ شعوری). ناطف، شکرینه. (منتهی الارب). رجوع به فرهنگ شعوری ج 2 ص 380 و نیز رجوع به ناطف شود
لغت نامه دهخدا
ناتف
شکرینه نوعی حلواکه آنرا از بادام یاجوز سازند شکرینه
تصویری از ناتف
تصویر ناتف
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هاتف
تصویر هاتف
(پسرانه)
سروش، نوا دهنده ای که صدایش شنیده شود اما خودش دیده نشود، نام شاعر معروف قرن دوازدهم، هاتف اصفهانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ناتو
تصویر ناتو
بدذات، خبیث، ناسازگار، ناموافق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هاتف
تصویر هاتف
آوازکننده ای که صدایش شنیده شود و خودش دیده نشود، آوازدهنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناطف
تصویر ناطف
نوعی حلوا، شکرینه
فرهنگ فارسی عمید
(دِ)
پنبه زننده. (ناظم الاطباء). رجوع به ندف و نداف شود
لغت نامه دهخدا
(تِ رُ)
از آبادیهای میان آمل و دیلمان، واقع در یک منزلی آمل است. (از مازندران و استراباد ص 51). ده کوچکی است از دهستان ناتل کنار بخش نور شهرستان آمل. در 9 هزارگزی سولده و در دامنه واقع شده است. هوائی معتدل و مرطوب و مالاریاخیز دارد. سکنۀ آنجا 15 نفر است، شیعی مذهبند و فارسی را به لهجۀ مازندرانی تکلم میکنند. بنائی قدیمی به نام ’معصوم زاده’ دارد که به جمشید سلطان منسوب است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ص 298)
لغت نامه دهخدا
(تِ)
ملخی که تازه بپریدن آمده باشد کاتف نامند و واحد آن را کاتفه گوین-د. (ناظ-م الاطب-اء)
لغت نامه دهخدا
(تِ)
نعت فاعلی از کتف. ناخوش دارنده. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
بلند شده و آماس کرده و بلند برآمده، (ناظم الاطباء)، بلند برآینده و بلند، (آنندراج) (منتهی الارب)، برجسته، برآمده، غنبیده، ورغلنبیده، (یادداشت مؤلف)، الناتی ٔ: اسم فاعل، یقال ’الکعب عظم ناتی’ و کل شی ٔ ارتفع من بیت و غیره فهو ناتی، و یجوز تخفیف الفعل فیقال نات ’کغاز’، (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تُ)
علامت اختصاری ’سازمان پیمان آتلانتیک شمالی’ است که از حروف اول همین کلمات به انگلیسی تشکیل شده است. ناتو یک سازمان جهانی است که گروهی از کشورهای اروپائی را با دو قدرت امریکای شمالی مرتبط میسازد. اعضای پیمان ناتو اعلام کرده اند که حمله به یکی از آنها معنی حمله به سایرین را در بر دارد و در صورت بروز یک حملۀ نظامی کلیۀ اعضاء به کشور عضوی که مورد حمله قرار گرفته به طریقی که ضروری باشد، کمک خواهند کرد. سازمان پیمان آتلانتیک شمالی همچنین اعلام کرده است که کلیۀ اعضا از آزادی، میراث مشترک و تمدن ملتهای خود که براساس اصول دمکراسی و آزادی و حکومت قانون پایه گذاری شده حمایت خواهند کرد. سازمان پیمان آتلانتیک شمالی در چهارم آوریل 1949 بوجود آمد و اعضای اولیۀ آن بدینقرار بود: بلژیک، کانادا، دانمارک، فرانسه، ایسلند، ایتالیا، لوکزامبورگ، هلند، نروژ، پرتقال، بریتانیا و ایالات متحدۀ امریکا. کشورهای یونان و ترکیه در 18 فوریه 1952 و آلمان فدرال در 9 مه 1955 به این پیمان ملحق شدند. مقر پیمان ناتو شهر پاریس است و جلسات شورای پیمان مزبور که عالیترین مرجع تعیین خط مشی سیاسی و نظامی ناتو بشمار میرود معمولاً در این شهر تشکیل میگردد. کمیتۀ نظامی ناتو مرکب است ازرؤسای ستاد کشورهای عضو. تصمیمات پیمان ناتو را کمیتۀ مزبور اتخاذ و اجرا میکند. (کتاب سال کیهان)
لغت نامه دهخدا
(تَ / تُ)
ناموافق و سخت. (فرهنگ نظام). که نتابد. بد. (یادداشت مؤلف). در تداول عام، ناقلا. خطرناک. موذی
لغت نامه دهخدا
(تِ)
ابن قیس تابعی است. (منتهی الارب). ناتل بن قیس بن زید بن حبان بن امری ٔ القیس الجذامی، تابعی شجاعی بود از بزرگان شام و از ساکنان فلسطین. او را ’ناتل اخو اهل الشام’ میگفتند. در جنگ صفین از یاران معاویه بود چون دور خلافت به عبدالملک بن مروان رسید بر او خروج کرد و عبدالملک عمرو بن سعید را بدفع او گماشت و ناتل به دست عمرو کشته شد. (از اعلام زرکلی از تهذیب التهذیب)
لغت نامه دهخدا
(تِ)
بطن من الصدف و بطن من قضاعه. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(تِ)
آن که نگاهداری میکند ماده شتر را برای نتاج گرفتن. (ناظم الاطباء). الناتج للبهایم، کالقابله للنساء. (المنجد). ج، نواتج
لغت نامه دهخدا
(تِ)
یا ناثل، نام اسب ربیعه بن مالک است. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(تِ)
شکافنده، بلندکننده. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، زند زود آتش افروز. (منتهی الارب) (آنندراج). الزندالواری. (المنجد). آتش زنۀ زود آتش افروزنده. (ناظم الاطباء). زند ناتق، آتش زنۀ بسیار آتش. (مهذب الاسماء) ، گسترنده. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، ناقۀ زود بارگیرنده. (منتهی الارب) (آنندراج). ماده شتر زود بارگیرنده. (ناظم الاطباء) ، اسب سخت برنشانندۀ سوار به رفتار. (منتهی الارب) (آنندراج). الفرس الذی ینتق راکبه. (المنجد). اسبی که به سختی میگذارد کسی بر وی سوار شود. (ناظم الاطباء) ، زن بسیاربچه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). زن و ناقۀ کثیرالولد. (از المنجد). زن بسیارفرزند. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(تِ)
نام ماه رمضان. (منتهی الارب) (آنندراج). نامی است ماه رمضان را. (مهذب الاسماء). نام شهر رمضان به جاهلیت. (السامی فی الاسامی). ناتق، بدون الف و لام نام ماه رمضان است. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تِ)
از دهات کوهستان واقع در بخش کلاردشت شهرستان نوشهر است. در 24 هزارگزی جنوب غربی مرزان آباد و 12 هزارگزی جادۀ شوسۀ چالوس به تهران قرار دارد. منطقه ای کوهستانی و سردسیر است و 450 تن سکنه دارد اهالی آنجا شیعی مذهبند و فارسی را به لهجۀ گیلکی تکلم میکنند. آب آنجا از چشمه سار و رود خانه محلی تأمین میشود. محصولاتش غلات و ارزن و لبنیات است. و مردمش به زراعت و گله داری و شال بافی روزگار می گذرانند. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ص 298). و نیز رجوع شود به مازندران و استراباد ص 146
لغت نامه دهخدا
(تَ خَفْ فُ)
برکنده شدن موی. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). انتزاع. (اقرب الموارد). رجوع به تنتف و انتتاف شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
تر نشده. خشک. مقابل تر به معنی خیس و نمناک و مرطوب:
بهشتم که پر آب دیدی دو خم
یکی زاو تهی مانده بد تا بدم
دو از آب دایم سراسر بدی
میانه تهی خشک و ناتر بدی.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(تَ)
نام نسک پنجم اوستاست. اوستا شامل بیست و یک نسک است و این بیست و یک نسک به سه بهر هفت نسکی تقسیم شده است و نسک ناتر در بهر هاتک مانسریک قرار گرفته است. مؤلف مزدیسنا و تأثیر آن در ادبیات فارسی آرد: نسک پنجم موسوم است به ناتر که از آن فقط متن اوستائی موجود است و گزارش پهلوی آن مفقود شده. ’مزدیسنا ص 125’. رجوع به مزدیسنا ص 125 و فرهنگ ایران باستان ص 21و211 شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از هاتف
تصویر هاتف
آواز دهنده، خواننده، بانگ دهنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناصف
تصویر ناصف
پیشیار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناطف
تصویر ناطف
شکر ینه کبیتا آنچه ازمالیات که روان باشد، نوعی حلواشکرینه
فرهنگ لغت هوشیار
ترنشده خشک: بهشتم که برآب دیدی دوخم یکی زاوتهی مانده بدتابدم. دوازآب دایم سراسربدی میانه تهی خشک وناتربدی. (شا. لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناتق
تصویر ناتق
شکافنده، بلند کننده
فرهنگ لغت هوشیار
ناموافق ناسازگار: میگویند چند وقتی است از زیر کار در رو و ناتو شده است، {متقلب بدجنس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناتی
تصویر ناتی
بر آینده، بلند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تناتف
تصویر تناتف
بر کندگی موی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناطف
تصویر ناطف
((طِ))
آن چه از مالیات که روان باشد، نوعی حلوا، شکرینه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناتو
تصویر ناتو
علامت اختصاری سازمان پیمان آتلانتیک شمالی پیمانی نظامی که در چهارم آوریل 1949 بین کشورهای بلژیک، فرانسه، لوکزامبورگ، هلند، انگلستان، کانادا، دانمارک، ایسلند، ایتالیا، نروژ، پرتغال و ایالات متحده آمریکا بسته شد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناتو
تصویر ناتو
((تُ))
ناموافق، ناسازگار، بدجنس، حیله گر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هاتف
تصویر هاتف
((تِ))
آواز دهنده، آواز کننده
فرهنگ فارسی معین