نابی ٔ، جای بلند و خمیده، (منتهی الارب)، مکان مرتفع خم دار، (از اقرب الموارد) (المنجد)، آینده از جای دیگر، (منتهی الارب)، سیل نابی ٔ، که از جای دیگری بیاید، رجل نابی ٔ، مردی که از دیار دیگری بیاید، (از منتهی الارب) (اقرب الموارد)، (از ’ن ب و’)، سمین، (معجم متن اللغه) (المنجد)
نابی ٔ، جای بلند و خمیده، (منتهی الارب)، مکان مرتفع خم دار، (از اقرب الموارد) (المنجد)، آینده از جای دیگر، (منتهی الارب)، سیل نابی ٔ، که از جای دیگری بیاید، رجل نابی ٔ، مردی که از دیار دیگری بیاید، (از منتهی الارب) (اقرب الموارد)، (از ’ن ب و’)، سمین، (معجم متن اللغه) (المنجد)
ابن زیادبن ظبیان، از دلاوران عرب است و به دست مصعب بن زبیر کشته شد و برادرش عبیداﷲ بن زیاد به خونخواهی وی برخاست، شرح این ماجرا در البیان و التبیین ج 1 حاشیۀ ص 360 آمده است جدپدر ثعلبه بن غنمه بن عدی صحابی است، (منتهی الارب) جد عقبه بن عامر صحابی، (منتهی الارب) بن ظبیان، محدثی است، (منتهی الارب)
ابن زیادبن ظبیان، از دلاوران عرب است و به دست مصعب بن زبیر کشته شد و برادرش عبیداﷲ بن زیاد به خونخواهی وی برخاست، شرح این ماجرا در البیان و التبیین ج 1 حاشیۀ ص 360 آمده است جدپدر ثعلبه بن غنمه بن عدی صحابی است، (منتهی الارب) جد عقبه بن عامر صحابی، (منتهی الارب) بن ظبیان، محدثی است، (منتهی الارب)
دنب طائر. دم مرغ. دنب خروس. و آن هر مرغی. (مهذب الاسماء) ، دمغزه، سپس روندگان، آب که از بینی شتر فرود آید، هریک از چهار پر است در بال مرغان پس از خوافی. و فی جناح الطائر اربع ذنابی بعد الخوافی. (تاج العروس)
دنب طائر. دم مرغ. دنب خروس. و آن ِ هر مرغی. (مهذب الاسماء) ، دمغزه، سپس روندگان، آب که از بینی شتر فرود آید، هریک از چهار پر است در بال مرغان پس از خوافی. و فی جناح الطائر اربع ذنابی بعد الخوافی. (تاج العروس)
اسب سپید یا اسب گلگون که با مویهای سپید آمیخته باشد. (منتهی الارب). اسب کمیت یا بور که سفیدی با وی آمیخته بود. (مهذب الاسماء). در صبح الاعشی آرد: و ان خابطشقره الاشقر او الکمیت شقره بیضاء قیل صنابی اخذاً من الصناب و هو الخردل بالزبیب. (صبح الاعشی ص 19 ج 2)
اسب سپید یا اسب گلگون که با مویهای سپید آمیخته باشد. (منتهی الارب). اسب کمیت یا بور که سفیدی با وی آمیخته بود. (مهذب الاسماء). در صبح الاعشی آرد: و ان خابطشقره الاشقر او الکمیت شقره بیضاء قیل صنابی اخذاً من الصناب و هو الخردل بالزبیب. (صبح الاعشی ص 19 ج 2)
منسوب به عناب که مشهور است. (از اللباب فی تهذیب الانساب). رنگی است معروف که رنگ سرخ باشد، و به تخفیف نون هم آمده است. (آنندراج). رنگ سرخ شبیه به رنگ عناب. (ناظم الاطباء). به رنگ عناب. عنابگون. عناب رنگ
منسوب به عناب که مشهور است. (از اللباب فی تهذیب الانساب). رنگی است معروف که رنگ سرخ باشد، و به تخفیف نون هم آمده است. (آنندراج). رنگ سرخ شبیه به رنگ عناب. (ناظم الاطباء). به رنگ عناب. عنابگون. عناب رنگ
تأنیث نابی است. (المنجد). رجوع به نابی شود، کمان که از زه دور و دروا باشد. (منتهی الارب). القوس اللتی نبت عن وترها و تجافت. (معجم متن اللغه) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب). کانت متباعده عن وترها. (المنجد)
تأنیث نابی است. (المنجد). رجوع به نابی شود، کمان که از زه دور و دروا باشد. (منتهی الارب). القوس اللتی نبت عن وترها و تجافت. (معجم متن اللغه) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب). کانت متباعده عن وترها. (المنجد)