جدول جو
جدول جو

معنی نابردار - جستجوی لغت در جدول جو

نابردار
ناشکیبا، بی صبر، ناچار
تصویری از نابردار
تصویر نابردار
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نابردبار
تصویر نابردبار
ناشکیبا، بی صبر، بی تحمل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نامبردار
تصویر نامبردار
نام آور، نامدار، نامی، معروف، مشهور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نابردبار
تصویر نابردبار
بی تحمل، ناشکیبا، سبکسر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رنجبردار
تصویر رنجبردار
آنکه رنج برد رنج برنده، زحمتکش، کارگر
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که انبار را به او سپرده باشند و کلا حساب کالاها را داشته باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نابرادری
تصویر نابرادری
برادری که با خواهر یا برادر دیگر خود از یک پدر، مادر یا پدر و مادر نباشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باربردار
تصویر باربردار
باربر، آنکه بار بر پشت خود حمل می کند، حمال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قاطردار
تصویر قاطردار
قاطرچی، کسی که قاطر دارد و با قاطر بار یا مسافر حمل و نقل می کند، استروان، استردار، قاطربان، استربان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طنابدار
تصویر طنابدار
دارنده یک طناب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طناب دار
تصویر طناب دار
چاتو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاطردار
تصویر قاطردار
آنکه قاطردارد نگهبان استر قاطرچی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاکردار
تصویر لاکردار
بی صفت (دشنامی است که بطرف دهند) دشنام گونه ایست که لوطیان دهند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناز بردار
تصویر ناز بردار
کسی که ناز دیگری را بکشد، عاشق، متملق تملق گوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نادیدار
تصویر نادیدار
نادیدن عدم رویت مقابل دیدار
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه که لایق بدن نیست غیرقابل حمل: ... (ببهای گران ضیاع او جمله وهرچه نابردنی بود بخریدند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نابردباری
تصویر نابردباری
بی صبری ناشکیبایی مقابل بردباری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نابرادری
تصویر نابرادری
برادر پدری یا مادری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامبرداری
تصویر نامبرداری
شهرت معروفیت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نام دار
تصویر نام دار
صاحب اسم ذواسم: (بدانیدکه نام دلیل است برنام دارونام دارازنام بی نیاز است. .)، دارای نام وشهرت مشهورمعروف: (باب پنجم درلطایف اشعارملوک کبار وسلاطین نامدار، {سروربزرگوار: اگر او نبودی چنین نامدار زلولو نکردی به پیشم نثار، پهلوان نامی: همه نامداران پرخاشجوی زخشکی بدریانهدندروی، نفیس مرغوب قیمتی (درصفت جامه گنج وغیره) : گه زمال طفل می زن لوتهای معتبر گه زسیم بیوه می خرجامه های نامدار. (عبدالرزاق اصفهانی بنقل راحه الصدور . 16 قزوینی. یادداشتها 192: 7)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نام بردار
تصویر نام بردار
مشهور، معروف، نامبرده، سرافراز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نقابدار
تصویر نقابدار
پرده پوش، مستور، ماسک دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نقاب دار
تصویر نقاب دار
نکابدار پرده پوش رخپوشیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاکردار
تصویر لاکردار
((کِ))
بی مروت، ناجوانمرد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نام بردار
تصویر نام بردار
((بُ))
مشهور، نیک نام
فرهنگ فارسی معین
کسی که انبار به او سپرده شده و حساب کالاهایی که در انبار است در دست اوست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نابودگر
تصویر نابودگر
Annihilator
دیکشنری فارسی به انگلیسی
уничтожитель
دیکشنری فارسی به روسی