- نابردار
- ناشکیبا، بی صبر، ناچار
معنی نابردار - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ناشکیبا، بی صبر، بی تحمل
نام آور، نامدار، نامی، معروف، مشهور
بی تحمل، ناشکیبا، سبکسر
آنکه رنج برد رنج برنده، زحمتکش، کارگر
کسی که انبار را به او سپرده باشند و کلا حساب کالاها را داشته باشد
برادری که با خواهر یا برادر دیگر خود از یک پدر، مادر یا پدر و مادر نباشد
باربر، آنکه بار بر پشت خود حمل می کند، حمال
قاطرچی، کسی که قاطر دارد و با قاطر بار یا مسافر حمل و نقل می کند، استروان، استردار، قاطربان، استربان
دارنده یک طناب
چاتو
آنکه قاطردارد نگهبان استر قاطرچی
بی صفت (دشنامی است که بطرف دهند) دشنام گونه ایست که لوطیان دهند
کسی که ناز دیگری را بکشد، عاشق، متملق تملق گوی
نادیدن عدم رویت مقابل دیدار
آنچه که لایق بدن نیست غیرقابل حمل: ... (ببهای گران ضیاع او جمله وهرچه نابردنی بود بخریدند)
بی صبری ناشکیبایی مقابل بردباری
برادر پدری یا مادری
شهرت معروفیت
صاحب اسم ذواسم: (بدانیدکه نام دلیل است برنام دارونام دارازنام بی نیاز است. .)، دارای نام وشهرت مشهورمعروف: (باب پنجم درلطایف اشعارملوک کبار وسلاطین نامدار، {سروربزرگوار: اگر او نبودی چنین نامدار زلولو نکردی به پیشم نثار، پهلوان نامی: همه نامداران پرخاشجوی زخشکی بدریانهدندروی، نفیس مرغوب قیمتی (درصفت جامه گنج وغیره) : گه زمال طفل می زن لوتهای معتبر گه زسیم بیوه می خرجامه های نامدار. (عبدالرزاق اصفهانی بنقل راحه الصدور . 16 قزوینی. یادداشتها 192: 7)
مشهور، معروف، نامبرده، سرافراز
پرده پوش، مستور، ماسک دار
نکابدار پرده پوش رخپوشیده
کسی که انبار به او سپرده شده و حساب کالاهایی که در انبار است در دست اوست
Annihilator
aniquilador
aniquilador
niszczyciel
уничтожитель
винищувач
vernietiger
Vernichter
annihilateur