جدول جو
جدول جو

معنی نابالغ - جستجوی لغت در جدول جو

نابالغ
پسر یا دختری که به بلوغ شرعی نرسیده. سن بلوغ شرعی برای پسر پانزده سالگی و برای دختر نه سالگی است
فرهنگ فارسی عمید
نابالغ(لِ)
کودک. آن که هنوز به سن تمیز نرسیده باشد. (آنندراج). نارسیده. کودکی که به سن بلوغ و رشد نرسیده باشد. (ناظم الاطباء). صغیر. خواب نادیده. به حد مردان نرسیده. به حد زنان نرسیده:
شنیدم که نابالغی روزه داشت
به صد محنت آورد روزی به چاشت.
سعدی.
یکی تشنه میگفت و جان می سپرد
خنک نیکبختی که در آب مرد
بدو گفت نابالغی کای عجب
چو مردی چه سیراب و چه تشنه لب.
سعدی (بوستان).
، نادان. ساده لوح. که قوه تشخیص ندارد. که صاحب تمیز نیست:
همه گفتند کاین خیال بد است
قول نابالغان بی خرد است.
نظامی.
چو با او ساختی نابالغی جنگ
ببالغتر کسی برداشتی سنگ.
نظامی
لغت نامه دهخدا
نابالغ
کودکی که هنوز به سن بلوغ و رشد نرسیده
تصویری از نابالغ
تصویر نابالغ
فرهنگ لغت هوشیار
نابالغ((لِ))
آن که به سن بلوغ نرسیده، آن که قوه تشخیص و تمیز ندارد، ساده لوح
تصویری از نابالغ
تصویر نابالغ
فرهنگ فارسی معین
نابالغ
بچه، خردسال، صغیر، نوباوه
متضاد: بالغ
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نازبالش
تصویر نازبالش
بالشی که زیر سر می گذارند، بالش نرم
فرهنگ فارسی عمید
(لِ)
صفت نابالغ. نابالغ بودن. نارسیدگی. صغر، نادانی. بی تمیزی
لغت نامه دهخدا
مردی بوده است در عهد داود پیغمبر، درقاموس کتاب مقدس آمده است: نابال (به معنی احمق) مردی توانگر بوده که مواشی وی سه هزار گوسفند و هزار بزدر کرمل بود و هنگامی که وی مشغول چراندن گوسفندان خود بود داود بنزد وی فرستاده از احوالات سلامتی وی باز پرسید در ضمن با نهایت لطف و نرمی درخواستی نمود لکن چون نابال مردی حسدپیشه و بخالت اندیشه بود فرستادگان داود را بدرشتی جواب داد و دست تهی گسیل داشت، بنابراین داود چهارصد نفر از بندگان خود را امر فرمودکه سلاح بر خود استوار کرده از برای هلاک نابال بروندو اموال وی را بغارت برند اما چون ابی جایل زوجه جمیله و عفیفه و عاقلۀ نابال بود هدیه ای بسزا تدارک نموده باستقبال داود شتافت و وی را ملاقات نمود و عطایا را گذارنیده معذرت طلبید، داود از سر خطایای او درگذشت و چون از ملاقات داود مراجعت نمود زوج خود را مست یافت علیهذا او را بحال خود گذاشت، سحرگاهان چون باز بهوش آمده بود وی را از ماجرا مطلع ساخته آن مردخسیس حسدپیشه نبضش ساقط شده پس از ده روز دیگر زندگانی را وداع گفت و داود از استماع این خبر خداوند رامتبارک خوانده شکر نمود که وی را از انتقام بازداشته خود از دشمن وی انتقام کشید، (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
(نَ/ نُو لِ)
پسری نوبالغ، ریدک خواب دیده. دختر نوبالغ، عالق. (یادداشت مؤلف). پسر یا دختری که تازه به حد بلوغ رسیده است. تازه بالغشده. نوبلوغ
لغت نامه دهخدا
تصویری از نابالغی
تصویر نابالغی
عدم بلوغ صغر مقابل بلوغ، ساده لوحی بی تمیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناباور
تصویر ناباور
بی اعتقاد
فرهنگ واژه فارسی سره
مراهق، نوجوان
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از نابالغی
تصویر نابالغی
عدم النّضج
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از نابالغی
تصویر نابالغی
Immaturity
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نابالغی
تصویر نابالغی
immaturité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از نابالغی
تصویر نابالغی
imaturidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نابالغی
تصویر نابالغی
חוֹסֶר בַּגְרוּת
دیکشنری فارسی به عبری
نابالغی، نوجوان
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از نابالغی
تصویر نابالغی
نابالغی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از نابالغی
تصویر نابالغی
ความไม่เป็นผู้ใหญ่
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از نابالغی
تصویر نابالغی
ketidakdewasaan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از نابالغی
تصویر نابالغی
不成熟
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از نابالغی
تصویر نابالغی
未熟
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از نابالغی
تصویر نابالغی
inmadurez
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از نابالغی
تصویر نابالغی
utoto
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از نابالغی
تصویر نابالغی
미성숙
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از نابالغی
تصویر نابالغی
olgunlaşmamışlık
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از نابالغی
تصویر نابالغی
अपरिपक्वता
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از نابالغی
تصویر نابالغی
immaturità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از نابالغی
تصویر نابالغی
Unreife
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از نابالغی
تصویر نابالغی
onvolwassenheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از نابالغی
تصویر نابالغی
незрілість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از نابالغی
تصویر نابالغی
незрелость
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نابالغی
تصویر نابالغی
niedojrzałość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نابالغی
تصویر نابالغی
অপ্রাপ্তবয়স্কতা
دیکشنری فارسی به بنگالی