جدول جو
جدول جو

معنی میکائیل - جستجوی لغت در جدول جو

میکائیل
(پسرانه)
شبیه خداوند، کیست مثل خدا، نام یکی از چهار فرشته مقرب خدا (معرب از عبری)
تصویری از میکائیل
تصویر میکائیل
فرهنگ نامهای ایرانی
میکائیل
میکال، نام فرشتۀ روزی، (از منتهی الارب، مادۀ م ک ل)، فرشته ای که روزی مخلوق را می رساند و به فارسی بشتر و تشتر نیز گویند، (ناظم الاطباء)، فرشتۀ روزی، (دهار)، میکائین، (منتهی الارب)، فرشتۀ روزیها، نام یکی از چهار ملک مقرب، (یادداشت مؤلف)، فرشتۀ روزیها، (السامی فی الاسامی)، رئیس الملائکه، یهودا، پیشوای عساکر فرشتگان، (قاموس کتاب مقدس) :
توهم هست عزرائیل و فضلت هست میکائیل
چو اسرافیل شد منطق خرد جبریل با طیران،
ناصرخسرو،
چون سرافیل قناعت تا ابد جاندار تست
گو مکن دیوان میکائیل روزی را ضمان،
خاقانی،
میکائیلت نشانده بر پر
آورده به خواجه تاش دیگر،
نظامی،
وقتی چنین بود که با جبرئیل و میکائیل نپرداختی، (گلستان)
لغت نامه دهخدا
میکائیل
نام فرشته موکل روزی دادن به بندگان خداوند
تصویری از میکائیل
تصویر میکائیل
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از میخائیل
تصویر میخائیل
(پسرانه)
معرب از عبری، میکائیل
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از میلامیل
تصویر میلامیل
پهناور، پرپهنا، بسیار پهن، عریض، وسیع
فرهنگ فارسی عمید
از ایلات اطراف تهران، (جغرافیای سیاسی کیهان ص 111)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان ایل تیمور بخش حومه شهرستان مهاباد، واقع در 22/5 هزارگزی جنوب خاوری مهاباد و 11هزارگزی جنوب خاور شوسۀ مهاباد بسردشت، کوهستانی، معتدل، دارای 230 تن سکنه، آب آن از چشمه، محصول آنجا غلات و توتون و حبوبات، شغل اهالی زراعت و گله داری، صنایع دستی جاجیم بافی و راه آن مالرو است، (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان گیوی بخش سنجبد شهرستان خلخال، واقع در 20هزارگزی جنوب باختری قصبۀ گیوی با 167 تن سکنه، آب آن از چشمه و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان دیلمان بخش سیاهکل دیلمان شهرستان لاهیجان واقع در 7هزارگزی خاور دیلمان با 392 تن سکنه، آب آن از چشمه سار و راه آن مالرو است، زیارتگاهی دارد که بنای آن قدیمی است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(مَ یِ)
جمع واژۀ مکیل و مکیله. (اقرب الموارد) (المنجد). رجوع به مکیل و مکیله شود
لغت نامه دهخدا
(مُ یِ)
پیماینده و آنکه پیمانه می کند. (ناظم الاطباء). با یکدیگر پیماینده. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به مکایله شود
لغت نامه دهخدا
منسوب به میکال، رجوع به میکال و میکائیل شود
لغت نامه دهخدا
منسوب به مینا، لاجوردی، (ناظم الاطباء)، مینایی، آنچه به رنگ مینا باشد، مینارنگ، کبودرنگ:
فروغ از تست انجم را بر این ایوان مینوگون
شعاع از تست مر مه را بر این گردون مینائی،
سنائی (دیوان چ مصفا ص 311)،
شحنۀ شرع است منشور بقاش
سوی آن نه شهر مینائی فرست
شب در آن شهر است غوغا ز اختران
مهر شحنه سوی غوغائی فرست،
خاقانی،
زین دایرۀ مینا خونین جگرم می ده
تا حل کنم این مشکل درساغر مینائی،
حافظ،
رجوع به مینا و ترکیبات آن شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
جمع واژۀ مکسال. (مهذب الاسماء). رجوع به مکسال شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
جمع واژۀ مکیال. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به مکیال شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ یِ)
کسی که معارضه میکند در دشنام و ملامت مر دیگری را. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از فرهنگ جانسون) ، به یکدیگر پیماینده. (آنندراج). کیل پیماینده مر همدیگر را. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به تکایل شود
لغت نامه دهخدا
(مَ ئی یَ)
گروهی از ترسایان پیروان عقاید رسمی قسطنطنیه که در ممالک اسلامی نیز می زیستند و نام ملکائیه از ملک به معنی پادشاه مأخوذ است وچون به عیسویان روم شرقی به علت یگانگی مذهب تمایل داشتند در نزد مسلمانان مورد سؤظن بودند. صاحب بیان الادیان گوید: ایشان منسوبند به ملکا و بیشتر ترسایان بر مذهب ملکائی اند و گویند مسیح یک جوهر است پاک و در گوش مریم شد و از پهلوی راست او بیرون آمد و با او هیچ ممازجت نکرد و گویند روح در مریم چنان رفت که آب رود در ناودان و هر که خویش را از طعامهای دنیا صافی گرداند خدای را جل جلاله بیند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ملکا و ملکانیه و ملکیه شود
لغت نامه دهخدا
تلفظ عامیانۀ مکانیک، رجوع به مکانیک شود
لغت نامه دهخدا
میل تا میل و از میل به میل، (ناظم الاطباء)، میل به میل، (آنندراج)، میل تا میل و میل در میل و میل اندرمیل، (برهان)، میلها ضربدر میلها، (یادداشت مؤلف)، کنایه است از مسافت بسیار، عرصۀ فراخ:
بید را سایه ای است میلامیل
جوی را دیده ای است مالامال،
ابوالفرج رونی،
، قدم به قدم و پی در پی و پیوسته و علی التوالی، (ناظم الاطباء)، پی در پی و متواتر، (برهان)، همه و همگی و جمیع، (ناظم الاطباء)، همه و جمیع، (برهان)، درهم آمیخته و ممزوج، (از برهان) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
نام نیای قینوش است که قینوش زن لمک و مادر نوح است. (تاریخ سیستان ص 42)
لغت نامه دهخدا
کسی که ریش دراز داشته باشد، (ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
جمع واژۀ مکیال. (دهار). جمع واژۀ مکیال به معنی پیمانه است. (غیاث) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
پالئولوگوس، امپراتور روم شرقی (658 - 681 هجری قمری) که به خواهش هلاکوخان دخترخود مریم را برای ازدواج با وی به ایران فرستاد ولی پیش از رسیدن وی به ایران هلاکو درگذشت و پسرش آن دختر را به همسری برگزید و همین امر باعث دوستی میخائیل با خان مغول گردید، (از تاریخ مغول ص 202 و 203)
لغت نامه دهخدا
منسوب به میکائیل،
- موزۀ میکائیلی، نوعی موزه منسوب به میکائیل: یک ساعت بود، حسنک پیدا آمد بی بندجبه ای داشت حبری رنگ با سیاه می زد، خلق گونه و دراعه و ردائی سخت پاکیزه و دستاری نشابوری مالیده و موزه ای میکائیلی نو در پای ... (تاریخ بیهقی چ مشهد ص 229)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان طرهان بخش طرهان شهرستان خرم آباد، واقع در 60هزارگزی باختر کوهدشت و 69هزارگزی باختر راه فرعی خرم آباد به کوهدشت، دامنه، گرمسیر، مالاریائی، دارای 90 تن سکنه، آب آن از چشمه ها، محصول آنجا غلات و تریاک و لبنیات، شغل اهالی زراعت و گله داری، صنایع دستی سیاه چادربافی، ساکنین از طایفۀ ای تیوند هستند، عده ای در ساختمان و عده ای در سیاه چادر سکونت دارند و برای تعلیف احشام به قشلاق میروند، (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
میل تامیل میل در میل: توپها بینی بگشاده دهان میلامیل دشتها بینی زانبوه حشر مالا مال. (بهار)، پی درپی بتواتر، همه جمیع
فرهنگ لغت هوشیار
علم حرکات و شناسایی توازن و تعادل بین نیروها و بکاربردن قوانین آنها
فرهنگ لغت هوشیار
مرحله ای از رشد شالی در خزانه که دانه ی آن سبز شود
فرهنگ گویش مازندرانی
ابری
فرهنگ گویش مازندرانی