جدول جو
جدول جو

معنی میلامیل

میلامیل
پهناور، پرپهنا، بسیار پهن، عریض، وسیع
تصویری از میلامیل
تصویر میلامیل
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با میلامیل

میلامیل

میلامیل
میل تامیل میل در میل: توپها بینی بگشاده دهان میلامیل دشتها بینی زانبوه حشر مالا مال. (بهار)، پی درپی بتواتر، همه جمیع
فرهنگ لغت هوشیار

میلامیل

میلامیل
میل تا میل و از میل به میل، (ناظم الاطباء)، میل به میل، (آنندراج)، میل تا میل و میل در میل و میل اندرمیل، (برهان)، میلها ضربدر میلها، (یادداشت مؤلف)، کنایه است از مسافت بسیار، عرصۀ فراخ:
بید را سایه ای است میلامیل
جوی را دیده ای است مالامال،
ابوالفرج رونی،
، قدم به قدم و پی در پی و پیوسته و علی التوالی، (ناظم الاطباء)، پی در پی و متواتر، (برهان)، همه و همگی و جمیع، (ناظم الاطباء)، همه و جمیع، (برهان)، درهم آمیخته و ممزوج، (از برهان) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

ملامیل

ملامیل
جَمعِ واژۀ ملمول. (مهذب الاسماء). رجوع به ملمول شود
لغت نامه دهخدا

میکائیل

میکائیل
شبیه خداوند، کیست مثل خدا، نام یکی از چهار فرشته مقرب خدا (معرب از عبری)
میکائیل
فرهنگ نامهای ایرانی

مولامول

مولامول
درنگ بسیار، تاخیر از پی تاخیر، برای مِثال چنان به وعده همی کرد چرخ مولامول / که شد ز خون دلم تشت چرخ مالامال (جمال الدین عبدالرزاق - ۲۳۸)
مولامول
فرهنگ فارسی عمید

میلاویه

میلاویه
شاگِردانِه، انعام و پولی که علاوه بر اجرت به شاگرد داده می شود، دَرَستاران، دَستاران، بَرمَغاز، بَغیاز، فَغیاز برای مِثال میلاو منی ای فغ و استاد توام من / پیش آی و سه بوسه ده و میلاویه بستان (رودکی - ۵۲۶)
میلاویه
فرهنگ فارسی عمید

مالامال

مالامال
بسیار کثیر فراوان، پر مملو لبالب: سبب ظاهری آن بود که ظرف طبیعت خلفا از باده غفلت و غرور مالامال و زیاده از حد اعتدال شده... فراوان، بسیار و کثیر، پر و مملو، لبریز، لبالب
فرهنگ لغت هوشیار