میویزک. حب الراس. اسطافیس اغریا. زبیب الجبل. زبیب بری. (یادداشت مؤلف). زبیب الجبل است. (تحفۀ حکیم مؤمن). هو الزبیب الجبلی و فی شربه خطر. حار یابس فی الثالثه. الشربه منه ثلاث حبات... (از بحر الجواهر). ضرس العجوز. (از تذکرۀ داود ضریر انطاکی ص 335). و رجوع به مترادفات این لغت شود
میویزک. حب الراس. اسطافیس اغریا. زبیب الجبل. زبیب بری. (یادداشت مؤلف). زبیب الجبل است. (تحفۀ حکیم مؤمن). هو الزبیب الجبلی و فی شربه خطر. حار یابس فی الثالثه. الشربه منه ثلاث حبات... (از بحر الجواهر). ضرس العجوز. (از تذکرۀ داود ضریر انطاکی ص 335). و رجوع به مترادفات این لغت شود
پارسی تازی گشته مویزک از گیاهان گیاهی است دو ساله از تیره آلاله بارتفاع معادل یک متر که منشا رویش آنرا نواحی بحرالروم (مدیترانه) میدانند امروزه غالبا بعنوان گیاه زینتی پرورش مییابد. برگهای این گیاه پنجه یی و شامل 5 تا 8 قطعه است. گلهایش برنگ بنفش یا سفید و مجتمع بصورت خوشه است. میوه اش برگه و شامل دانه های تیره رنگ و نامنظم و زاویه دار است. از دانه آن که تنها قسمت مورد استفاده این گیاه است پس از خرد شدن بوی قوی و نامطبوع استشمام میگردد. در دانه مویزک آلکالوئیدهایی وجود دارد که عبارتند از: دلفی نین و استافیزگرین آلبومن. دانه های این گیاه علاوه بر دو آلکالوئید مذکور معادل 30 تا 35 درصد مواد روغنی وجود دارد که قابل استخراج است. از دانه آن در طب عوام و در دامپزشکی برای از بین بردن حشرات طفیلی استفاده میشود حب الراس زبیب الجبل کشمش کولی کشمش کاولیان زبیب بری میویزک میویزج مویزج علف شپش اسطافیس اغریا. توضیح وجه تسمیه این گیاه به علف شپش از آنروست که گرد (پودر) دانه هایش دافع حشرات موذی از جمله شپش است. توضیح این گیاه را باعلف شپش که در صفحه 2338 جلد دوم این فرهنگ شرح شده نباید اشتباه کرد زیرا گیاه مذکور بر خلاف این گیاه حشرات و من جمله شپشک دامها را بخود جلب میکند. یا مویزک عسلی گیاه داروش را گویند که دانه هایش بنام حب العصفور مشهورند. توضیح این گیاه بنامهای دبق و مویزه نیز نامیده شده است
پارسی تازی گشته مویزک از گیاهان گیاهی است دو ساله از تیره آلاله بارتفاع معادل یک متر که منشا رویش آنرا نواحی بحرالروم (مدیترانه) میدانند امروزه غالبا بعنوان گیاه زینتی پرورش مییابد. برگهای این گیاه پنجه یی و شامل 5 تا 8 قطعه است. گلهایش برنگ بنفش یا سفید و مجتمع بصورت خوشه است. میوه اش برگه و شامل دانه های تیره رنگ و نامنظم و زاویه دار است. از دانه آن که تنها قسمت مورد استفاده این گیاه است پس از خرد شدن بوی قوی و نامطبوع استشمام میگردد. در دانه مویزک آلکالوئیدهایی وجود دارد که عبارتند از: دلفی نین و استافیزگرین آلبومن. دانه های این گیاه علاوه بر دو آلکالوئید مذکور معادل 30 تا 35 درصد مواد روغنی وجود دارد که قابل استخراج است. از دانه آن در طب عوام و در دامپزشکی برای از بین بردن حشرات طفیلی استفاده میشود حب الراس زبیب الجبل کشمش کولی کشمش کاولیان زبیب بری میویزک میویزج مویزج علف شپش اسطافیس اغریا. توضیح وجه تسمیه این گیاه به علف شپش از آنروست که گرد (پودر) دانه هایش دافع حشرات موذی از جمله شپش است. توضیح این گیاه را باعلف شپش که در صفحه 2338 جلد دوم این فرهنگ شرح شده نباید اشتباه کرد زیرا گیاه مذکور بر خلاف این گیاه حشرات و من جمله شپشک دامها را بخود جلب میکند. یا مویزک عسلی گیاه داروش را گویند که دانه هایش بنام حب العصفور مشهورند. توضیح این گیاه بنامهای دبق و مویزه نیز نامیده شده است
سپستان، درختی گرمسیری با برگ های گرد و نوک تیز و گل های سفید خوشه ای و خوش بو، میوۀ این گیاه بیضی شکل، زرد رنگ و دارای شیرۀ لزج و بی مزه است که پس از خشک شدن سیاه رنگ می شود و در طب سنتی برای معالجۀ بیماری های ریوی به کار می رود، دبق، داروش، سگ پستان، دارواش، سنگ پستان، شیرینک، مویزک عسلی، مویزج عسلی
سِپِستان، درختی گرمسیری با برگ های گرد و نوک تیز و گل های سفید خوشه ای و خوش بو، میوۀ این گیاه بیضی شکل، زرد رنگ و دارای شیرۀ لزج و بی مزه است که پس از خشک شدن سیاه رنگ می شود و در طب سنتی برای معالجۀ بیماری های ریوی به کار می رود، دِبق، داروَش، سَگ پِستان، دارواش، سَنگ پِستان، شیرینَک، مَویزَک عَسَلی، مَویزَج عَسَلی
منسوب به مویز. آنچه به مویز نسبت و تعلق دارد. از مویز. (از یادداشت مؤلف) ، شراب که از مویز سازندش. (از یادداشت مؤلف) : شراب مویزی آنچه از او صافی باشد مانند شراب ممزوج باشد. (نوروزنامه). و رجوع به مویز شود
منسوب به مویز. آنچه به مویز نسبت و تعلق دارد. از مویز. (از یادداشت مؤلف) ، شراب که از مویز سازندش. (از یادداشت مؤلف) : شراب مویزی آنچه از او صافی باشد مانند شراب ممزوج باشد. (نوروزنامه). و رجوع به مویز شود
میویزه. گیاهی که به تازی علیق نامند. (ناظم الاطباء). سلم عاشق که به تازی عشقه و لبلاب گویند و در برخی از فرهنگها با زاء نیز دیده شده است. (از شعوری ج 2 ورق 366). و رجوع به میویز شود
میویزه. گیاهی که به تازی علیق نامند. (ناظم الاطباء). سلم عاشق که به تازی عشقه و لبلاب گویند و در برخی از فرهنگها با زاء نیز دیده شده است. (از شعوری ج 2 ورق 366). و رجوع به میویز شود
مویز، (ناظم الاطباء) (آنندراج) (برهان)، انگور خشک کرده، (ناظم الاطباء)، انگور خشک شده، (برهان)، میویز، زبیب، نوعی کشمش، کشمش: آنها که اسیر عقل و تمییز شدند در حسرت هست و نیست ناچیز شدند رو باخبری ز آب انگور گزین کاین بی خبران به غوره میمیزشدند، (منسوب به خیام از آنندراج)، رجوع به مویز شود
مویز، (ناظم الاطباء) (آنندراج) (برهان)، انگور خشک کرده، (ناظم الاطباء)، انگور خشک شده، (برهان)، میویز، زبیب، نوعی کشمش، کشمش: آنها که اسیر عقل و تمییز شدند در حسرت هست و نیست ناچیز شدند رو باخبری ز آب انگور گزین کاین بی خبران به غوره میمیزشدند، (منسوب به خیام از آنندراج)، رجوع به مویز شود
اسم فارسی مویزج است. (تحفۀ حکیم مؤمن). یک قسم دانۀ سیاه. (ناظم الاطباء). مویز کوهی. دانه ای است دارویی و آن کشندۀ شپش است. مویزج. (ازیادداشت مؤلف). حبی باشد سیاه و بهترین آن مصری بود و آن را مویزج حجری گویند و به عربی زبیب الجبل خوانند یعنی مویز کوهی. (برهان) (آنندراج) : آن بز نگر که در پی طفلی همی دود بهر مویزکی که جز آنش عزیز نیست. خاقانی. رجوع به مویزج شود. - مویزک عسلی، اسم فارسی دبق است. (تحفۀ حکیم مؤمن). مویزج عسلی. و رجوع به دبق و نیز ترکیب مویزج عسلی در ذیل مویزج شود. - مویزک کوهی، مویزج است به فارسی. (تحفۀ حکیم مؤمن). رجوع به مویزج شود. ، قسمی مار خردجثّه که زهری قتال دارد. (یادداشت مؤلف)
اسم فارسی مویزج است. (تحفۀ حکیم مؤمن). یک قسم دانۀ سیاه. (ناظم الاطباء). مویز کوهی. دانه ای است دارویی و آن کشندۀ شپش است. مویزج. (ازیادداشت مؤلف). حبی باشد سیاه و بهترین آن مصری بود و آن را مویزج حجری گویند و به عربی زبیب الجبل خوانند یعنی مویز کوهی. (برهان) (آنندراج) : آن بز نگر که در پی طفلی همی دود بهر مویزکی که جز آنش عزیز نیست. خاقانی. رجوع به مویزج شود. - مویزک عسلی، اسم فارسی دبق است. (تحفۀ حکیم مؤمن). مویزج عسلی. و رجوع به دبق و نیز ترکیب مویزج عسلی در ذیل مویزج شود. - مویزک کوهی، مویزج است به فارسی. (تحفۀ حکیم مؤمن). رجوع به مویزج شود. ، قسمی مار خردجثّه که زهری قتال دارد. (یادداشت مؤلف)
درختی که در اول بهار نجنبد و سبز نشود و هیزم گردد. (ناظم الاطباء) ، شاخۀ زاید درخت که برای هموار و مرتب شدن شاخه ها آن را می برند. (از شعوری ج 2 ورق 366)
درختی که در اول بهار نجنبد و سبز نشود و هیزم گردد. (ناظم الاطباء) ، شاخۀ زاید درخت که برای هموار و مرتب شدن شاخه ها آن را می برند. (از شعوری ج 2 ورق 366)
یک نوع گیاهی. (ناظم الاطباء). حمره. (دهار). نوعی از گیاه باشد که مانند عشقه بر درخت پیچد. (برهان) مویژه، زغال سنگ ریز میان خاکه و کلوخه. (یادداشت مؤلف)
یک نوع گیاهی. (ناظم الاطباء). حمره. (دهار). نوعی از گیاه باشد که مانند عشقه بر درخت پیچد. (برهان) مویژه، زغال سنگ ریز میان خاکه و کلوخه. (یادداشت مؤلف)
دهی است از دهستان روقات بخش مرکزی شهرستان مرند، در 30هزارگزی جنوب شرقی مرند و 5هزارگزی خط آهن تبریز به مرند در منطقۀ کوهستانی سردسیر واقع و دارای 282 تن سکنه است. آبش از چشمه و شغل مردمش زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان روقات بخش مرکزی شهرستان مرند، در 30هزارگزی جنوب شرقی مرند و 5هزارگزی خط آهن تبریز به مرند در منطقۀ کوهستانی سردسیر واقع و دارای 282 تن سکنه است. آبش از چشمه و شغل مردمش زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
انشاثا. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). زبیب الجبل. (تحفۀ حکیم مؤمن). دارویی است. (نزهه القلوب). نبات او کوهی بود و دانۀ آن سیاه بود و پوست او درهم آمده به نخود سیاه مشابه بود. (صیدنۀ ابوریحان بیرونی). زبیب جبلی خوانند و به فارسی مویزک گویند و نیکوترین آن مصری بود بسیار رسیده و معروف به ود به مویزج مصری. (اختیارات بدیعی). - مویزج حجری، کشمش کولی. مویزک. زبیب الجبل. رجوع به کشمش کولی در ذیل مدخل کشمش و مترادفات دیگر در جای خود شود. - مویزج عسلی (فارسی) ، دبق. و آن بار درختی باشد که در درون ماده ای چسبنده دارد که بدان مرغان را شکرند. (یادداشت مؤلف). رجوع به دبق شود
انشاثا. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). زبیب الجبل. (تحفۀ حکیم مؤمن). دارویی است. (نزهه القلوب). نبات او کوهی بود و دانۀ آن سیاه بود و پوست او درهم آمده به نخود سیاه مشابه بود. (صیدنۀ ابوریحان بیرونی). زبیب جبلی خوانند و به فارسی مویزک گویند و نیکوترین آن مصری بود بسیار رسیده و معروف به ود به مویزج مصری. (اختیارات بدیعی). - مویزج حجری، کشمش کولی. مویزک. زبیب الجبل. رجوع به کشمش کولی در ذیل مدخل کشمش و مترادفات دیگر در جای خود شود. - مویزج عسلی (فارسی) ، دبق. و آن بار درختی باشد که در درون ماده ای چسبنده دارد که بدان مرغان را شکرند. (یادداشت مؤلف). رجوع به دبق شود
مویز. میمیز. کشمش. (یادداشت مؤلف) : از وی (از مالن) میویز طایفی خیزد. (حدودالعالم). و نبیذ و خرما و میویز چون اندک طبخی بیابد حلال شود. (راحهالصدور راوندی). چون عصیر خرما و میویز و انگور به هم بیامیزند. (راحهالصدور راوندی). باز میویز فراوان به تنقل می خور آن زمان از سر گردوی کنک مغز درآر. بسحاق اطعمه. و رجوع به مویز شود
مویز. میمیز. کشمش. (یادداشت مؤلف) : از وی (از مالن) میویز طایفی خیزد. (حدودالعالم). و نبیذ و خرما و میویز چون اندک طبخی بیابد حلال شود. (راحهالصدور راوندی). چون عصیر خرما و میویز و انگور به هم بیامیزند. (راحهالصدور راوندی). باز میویز فراوان به تنقل می خور آن زمان از سر گردوی کنک مغز درآر. بسحاق اطعمه. و رجوع به مویز شود
ممیز. میویز. سکج. کشمش. زبیب. مامیچ. انگور خشک. (یادداشت مؤلف). میمیز. (برهان). قسمی است کلان از انگور که خشک کرده نگاه دارند. مردم عام آن را منقی گویند و به هندی داکهه نامند. (غیاث) (از آنندراج). به عربی آن را زبیب گویند و از آن نبید سازند. (از انجمن آرا). زبیب. (دهار). سکج. (زمخشری). هولک. (لغت فرس اسدی نسخۀ خطی کتاب خانه نخجوانی). به فارسی زبیب است. (تحفۀ حکیم مؤمن). صقر. (منتهی الارب) : می بباید که کند مستی و بیدار کند چه مویزی و چه انگوری ای نیک حبیب. منوچهری. آب انگور فرازآور یا خون مویز که مویز ای عجبی هست به انگور قریب. منوچهری. روزی به دست طفل شود کشته بیگمان چون بنگری گلوبر بز جز مویز نیست. خاقانی. اصفران، زعفران و ورس یا مویز. وینه، مویز سیاه. موز، مویز که به هندی گیله نامند. عجد، دانۀ مویز. عجد، مویز ردی هیچکاره. مواز،مویزفروش. عرق. عنجد، عنجد، عنجد، مویز. مویز سیاه یا هیچکاره ترین آن. فصی ̍، دانۀ مویز. معنّب، مویزآرنده. (منتهی الارب). - خون مویز، کنایه از شراب است که از آب انگور به دست آید: آب انگور فرازآور یا خون مویز که مویز ای عجبی هست به انگور قریب. منوچهری. - غوره نشده مویز گشتن (شدن) ، نخوانده ملا شدن. کنایه است از دعوی مقام و هنری کردن بی داشتن شرایط و لوازم و مقدمات آن: چون آینه نورخیز گشتی احسنت ! چون اره به خلق تیز گشتی احسنت ! در کفش ادیبان جهان کردی پای ! غوره نشده مویز گشتی احسنت ! ملک الشعراء بهار. - امثال: دو مویز بهتر از یک خرماست. (امثال و حکم دهخدا). غوره مویز می شود ولی مویز غوره نمی شود. (از مجموعۀ امثال فارسی). یک مویز و چهل قلندر
ممیز. میویز. سکج. کشمش. زبیب. مامیچ. انگور خشک. (یادداشت مؤلف). میمیز. (برهان). قسمی است کلان از انگور که خشک کرده نگاه دارند. مردم عام آن را منقی گویند و به هندی داکهه نامند. (غیاث) (از آنندراج). به عربی آن را زبیب گویند و از آن نبید سازند. (از انجمن آرا). زبیب. (دهار). سکج. (زمخشری). هولَک. (لغت فرس اسدی نسخۀ خطی کتاب خانه نخجوانی). به فارسی زبیب است. (تحفۀ حکیم مؤمن). صقر. (منتهی الارب) : می بباید که کند مستی و بیدار کند چه مویزی و چه انگوری ای نیک حبیب. منوچهری. آب انگور فرازآور یا خون مویز که مویز ای عجبی هست به انگور قریب. منوچهری. روزی به دست طفل شود کشته بیگمان چون بنگری گلوبر بز جز مویز نیست. خاقانی. اصفران، زعفران و ورس یا مویز. وینه، مویز سیاه. موز، مویز که به هندی گیله نامند. عجد، دانۀ مویز. عجد، مویز ردی هیچکاره. مواز،مویزفروش. عرق. عَنْجَد، عُنْجُد، عِنْجَد، مویز. مویز سیاه یا هیچکاره ترین آن. فَصی ̍، دانۀ مویز. مُعَنِّب، مویزآرنده. (منتهی الارب). - خون مویز، کنایه از شراب است که از آب انگور به دست آید: آب انگور فرازآور یا خون مویز که مویز ای عجبی هست به انگور قریب. منوچهری. - غوره نشده مویز گشتن (شدن) ، نخوانده ملا شدن. کنایه است از دعوی مقام و هنری کردن بی داشتن شرایط و لوازم و مقدمات آن: چون آینه نورخیز گشتی احسنت ! چون اره به خلق تیز گشتی احسنت ! در کفش ادیبان جهان کردی پای ! غوره نشده مویز گشتی احسنت ! ملک الشعراء بهار. - امثال: دو مویز بهتر از یک خرماست. (امثال و حکم دهخدا). غوره مویز می شود ولی مویز غوره نمی شود. (از مجموعۀ امثال فارسی). یک مویز و چهل قلندر
فارسی معرب بمعنی خف، و اصله موزه. (جمهرۀ ابن درید از سیوطی در المزهر). موزه. (دهار). مأخوذ از موزۀ فارسی و به معنی آن. ج، موازج، موازجه. (ناظم الاطباء). رجوع به موزه شود
فارسی معرب بمعنی خف، و اصله موزه. (جمهرۀ ابن درید از سیوطی در المزهر). موزه. (دهار). مأخوذ از موزۀ فارسی و به معنی آن. ج، موازج، موازجه. (ناظم الاطباء). رجوع به موزه شود
منسوب به میویز. مویزی. آنچه به مویز نسبت دارد. آنچه از مویز به دست آید: نبید تلخ چه انگوری و چه میویزی سپید سیم چه با سکه و چه بی سکه. منوچهری. و رجوع به میویز شود
منسوب به میویز. مویزی. آنچه به مویز نسبت دارد. آنچه از مویز به دست آید: نبید تلخ چه انگوری و چه میویزی سپید سیم چه با سکه و چه بی سکه. منوچهری. و رجوع به میویز شود
گیاهی است دو ساله از تیره آلاله بارتفاع معادل یک متر که منشا رویش آنرا نواحی بحرالروم (مدیترانه) میدانند امروزه غالبا بعنوان گیاه زینتی پرورش مییابد. برگهای این گیاه پنجه یی و شامل 5 تا 8 قطعه است. گلهایش برنگ بنفش یا سفید و مجتمع بصورت خوشه است. میوه اش برگه و شامل دانه های تیره رنگ و نامنظم و زاویه دار است. از دانه آن که تنها قسمت مورد استفاده این گیاه است پس از خرد شدن بوی قوی و نامطبوع استشمام میگردد. در دانه مویزک آلکالوئیدهایی وجود دارد که عبارتند از: دلفی نین و استافیزگرین آلبومن. دانه های این گیاه علاوه بر دو آلکالوئید مذکور معادل 30 تا 35 درصد مواد روغنی وجود دارد که قابل استخراج است. از دانه آن در طب عوام و در دامپزشکی برای از بین بردن حشرات طفیلی استفاده میشود حب الراس زبیب الجبل کشمش کولی کشمش کاولیان زبیب بری میویزک میویزج مویزج علف شپش اسطافیس اغریا. توضیح وجه تسمیه این گیاه به علف شپش از آنروست که گرد (پودر) دانه هایش دافع حشرات موذی از جمله شپش است. توضیح این گیاه را باعلف شپش که در صفحه 2338 جلد دوم این فرهنگ شرح شده نباید اشتباه کرد زیرا گیاه مذکور بر خلاف این گیاه حشرات و من جمله شپشک دامها را بخود جلب میکند. یا مویزک عسلی گیاه داروش را گویند که دانه هایش بنام حب العصفور مشهورند. توضیح این گیاه بنامهای دبق و مویزه نیز نامیده شده است
گیاهی است دو ساله از تیره آلاله بارتفاع معادل یک متر که منشا رویش آنرا نواحی بحرالروم (مدیترانه) میدانند امروزه غالبا بعنوان گیاه زینتی پرورش مییابد. برگهای این گیاه پنجه یی و شامل 5 تا 8 قطعه است. گلهایش برنگ بنفش یا سفید و مجتمع بصورت خوشه است. میوه اش برگه و شامل دانه های تیره رنگ و نامنظم و زاویه دار است. از دانه آن که تنها قسمت مورد استفاده این گیاه است پس از خرد شدن بوی قوی و نامطبوع استشمام میگردد. در دانه مویزک آلکالوئیدهایی وجود دارد که عبارتند از: دلفی نین و استافیزگرین آلبومن. دانه های این گیاه علاوه بر دو آلکالوئید مذکور معادل 30 تا 35 درصد مواد روغنی وجود دارد که قابل استخراج است. از دانه آن در طب عوام و در دامپزشکی برای از بین بردن حشرات طفیلی استفاده میشود حب الراس زبیب الجبل کشمش کولی کشمش کاولیان زبیب بری میویزک میویزج مویزج علف شپش اسطافیس اغریا. توضیح وجه تسمیه این گیاه به علف شپش از آنروست که گرد (پودر) دانه هایش دافع حشرات موذی از جمله شپش است. توضیح این گیاه را باعلف شپش که در صفحه 2338 جلد دوم این فرهنگ شرح شده نباید اشتباه کرد زیرا گیاه مذکور بر خلاف این گیاه حشرات و من جمله شپشک دامها را بخود جلب میکند. یا مویزک عسلی گیاه داروش را گویند که دانه هایش بنام حب العصفور مشهورند. توضیح این گیاه بنامهای دبق و مویزه نیز نامیده شده است
نوعی انگور خشکیده گونه ای کشمش که از انگور شاهانی تهیه کنند. بیشتر کشمش در انگور خشکیده کوچک استعمال میشود و مویز در انگور بزرگ، نوعی انگور: (خون انگور فراز آور یا خون مویز که مویزای عجبی هست به انگور قریب) (منوچهری. د. چا. 2 ص 6) توضیح در اینجا مراد} کشمش {نیست زیرا کشمش عصاره (خون) ندارد
نوعی انگور خشکیده گونه ای کشمش که از انگور شاهانی تهیه کنند. بیشتر کشمش در انگور خشکیده کوچک استعمال میشود و مویز در انگور بزرگ، نوعی انگور: (خون انگور فراز آور یا خون مویز که مویزای عجبی هست به انگور قریب) (منوچهری. د. چا. 2 ص 6) توضیح در اینجا مراد} کشمش {نیست زیرا کشمش عصاره (خون) ندارد
پارسی تازی گشته مویزک کشمش کولی از گیاهان گیاهی است دو ساله از تیره آلاله بارتفاع معادل یک متر که منشا رویش آنرا نواحی بحرالروم (مدیترانه) میدانند امروزه غالبا بعنوان گیاه زینتی پرورش مییابد. برگهای این گیاه پنجه یی و شامل 5 تا 8 قطعه است. گلهایش برنگ بنفش یا سفید و مجتمع بصورت خوشه است. میوه اش برگه و شامل دانه های تیره رنگ و نامنظم و زاویه دار است. از دانه آن که تنها قسمت مورد استفاده این گیاه است پس از خرد شدن بوی قوی و نامطبوع استشمام میگردد. در دانه مویزک آلکالوئیدهایی وجود دارد که عبارتند از: دلفی نین و استافیزگرین آلبومن. دانه های این گیاه علاوه بر دو آلکالوئید مذکور معادل 30 تا 35 درصد مواد روغنی وجود دارد که قابل استخراج است. از دانه آن در طب عوام و در دامپزشکی برای از بین بردن حشرات طفیلی استفاده میشود حب الراس زبیب الجبل کشمش کولی کشمش کاولیان زبیب بری میویزک میویزج مویزج علف شپش اسطافیس اغریا. توضیح وجه تسمیه این گیاه به علف شپش از آنروست که گرد (پودر) دانه هایش دافع حشرات موذی از جمله شپش است. توضیح این گیاه را باعلف شپش که در صفحه 2338 جلد دوم این فرهنگ شرح شده نباید اشتباه کرد زیرا گیاه مذکور بر خلاف این گیاه حشرات و من جمله شپشک دامها را بخود جلب میکند. یا مویزک عسلی گیاه داروش را گویند که دانه هایش بنام حب العصفور مشهورند. توضیح این گیاه بنامهای دبق و مویزه نیز نامیده شده است
پارسی تازی گشته مویزک کشمش کولی از گیاهان گیاهی است دو ساله از تیره آلاله بارتفاع معادل یک متر که منشا رویش آنرا نواحی بحرالروم (مدیترانه) میدانند امروزه غالبا بعنوان گیاه زینتی پرورش مییابد. برگهای این گیاه پنجه یی و شامل 5 تا 8 قطعه است. گلهایش برنگ بنفش یا سفید و مجتمع بصورت خوشه است. میوه اش برگه و شامل دانه های تیره رنگ و نامنظم و زاویه دار است. از دانه آن که تنها قسمت مورد استفاده این گیاه است پس از خرد شدن بوی قوی و نامطبوع استشمام میگردد. در دانه مویزک آلکالوئیدهایی وجود دارد که عبارتند از: دلفی نین و استافیزگرین آلبومن. دانه های این گیاه علاوه بر دو آلکالوئید مذکور معادل 30 تا 35 درصد مواد روغنی وجود دارد که قابل استخراج است. از دانه آن در طب عوام و در دامپزشکی برای از بین بردن حشرات طفیلی استفاده میشود حب الراس زبیب الجبل کشمش کولی کشمش کاولیان زبیب بری میویزک میویزج مویزج علف شپش اسطافیس اغریا. توضیح وجه تسمیه این گیاه به علف شپش از آنروست که گرد (پودر) دانه هایش دافع حشرات موذی از جمله شپش است. توضیح این گیاه را باعلف شپش که در صفحه 2338 جلد دوم این فرهنگ شرح شده نباید اشتباه کرد زیرا گیاه مذکور بر خلاف این گیاه حشرات و من جمله شپشک دامها را بخود جلب میکند. یا مویزک عسلی گیاه داروش را گویند که دانه هایش بنام حب العصفور مشهورند. توضیح این گیاه بنامهای دبق و مویزه نیز نامیده شده است