جدول جو
جدول جو

معنی میلاویه - جستجوی لغت در جدول جو

میلاویه
شاگردانه، انعام و پولی که علاوه بر اجرت به شاگرد داده می شود، درستاران، دستاران، برمغاز، بغیاز، فغیاز برای مثال میلاو منی ای فغ و استاد توام من / پیش آی و سه بوسه ده و میلاویه بستان (رودکی - ۵۲۶)
تصویری از میلاویه
تصویر میلاویه
فرهنگ فارسی عمید
میلاویه
(یَ / یِ)
شاگردانه بود. (لغت فرس اسدی). میلاوه:
میلاو منی ای فغ و استاد توام من
پیش آی و سه بوسه ده و میلاویه می لاو.
رودکی.
و رجوع به میلاوه و میلاو شود، دشت. دست لاف. (یادداشت مؤلف). و رجوع به لاویدن و دست لاف شود، جایزه. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مولویه
تصویر مولویه
فرقه ای از صوفیان پیرو جلال الدین محمد بلخی (مولوی)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از میلادی
تصویر میلادی
مربوط به میلاد مسیح
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از میلامیل
تصویر میلامیل
پهناور، پرپهنا، بسیار پهن، عریض، وسیع
فرهنگ فارسی عمید
فرقه ای از فرق میان عیسی و محمد علیهماالسلام. (الفهرست ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(قَ لَ)
دهی است در نواحی مطیرآباد نزدیک نیل. گروهی از محدثان بدان منسوب و به قیلوی مشهورند. رجوع به معجم البلدان شود
لغت نامه دهخدا
(یَ)
نهری در بولیویا (بولیوی) و تابع رود خانه پیلکومایو. و آن از قسمت جنوبی بولیویا سرچشمه گیرد و پس از طی مسافتی قریب به 800 هزار گز در خاک جمهوری آرژانتین به نهر پیلکومایو ریزد. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(اَ یَ)
جمع واژۀ الو. (منتهی الارب). رجوع به الو شود، پیش بند پالان بربستن ستور را، آشکار شدن و پیش آمدن چیزی، مایه بازفراهم آمدن میان کشت. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(میل رَ / رِ)
میلوار
لغت نامه دهخدا
میل تا میل و از میل به میل، (ناظم الاطباء)، میل به میل، (آنندراج)، میل تا میل و میل در میل و میل اندرمیل، (برهان)، میلها ضربدر میلها، (یادداشت مؤلف)، کنایه است از مسافت بسیار، عرصۀ فراخ:
بید را سایه ای است میلامیل
جوی را دیده ای است مالامال،
ابوالفرج رونی،
، قدم به قدم و پی در پی و پیوسته و علی التوالی، (ناظم الاطباء)، پی در پی و متواتر، (برهان)، همه و همگی و جمیع، (ناظم الاطباء)، همه و جمیع، (برهان)، درهم آمیخته و ممزوج، (از برهان) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ کَ دَ)
اخذ کردن. گرفتن. (یادداشت مؤلف) :
میلاو منی ای فغ و استاد توام من
پیش آی و سه بوسه ده و میلاویه می لاو.
رودکی
لغت نامه دهخدا
(مِ صی یَ)
نام فرقه ای از مانویۀ عراق منسوب به مقلاص نامی که پیشوای مانویه به مدائن و جانشین زادهرمز بوده است. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مقلاص شود
لغت نامه دهخدا
(نی یَ)
بودجه. (یادداشت مؤلف). رجوع به بودجه شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ یِ)
مؤنث متلاقی.
- خطوط متلاقیه، خطوطی که به یکدیگر تلاقی کنند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
و رجوع به مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا
(وَ / وِ)
شاگردانه و پولی که علاوه بر مزد استاد به شاگرد می دهند. (ناظم الاطباء). میلاویه. شاگردانه بود. (فرهنگ اوبهی) (لغت فرس اسدی) (صحاح الفرس). شاگردانه یعنی اجرتی که به شاگرد دهند. (انجمن آرا) (آنندراج). به معنی شاگردانه است و آن دو سه پولی بود که بعداز اجرت استاد به شاگرد دهند. (برهان) :
ای مسلمانان میلاوه که دارد بازا
بجز آن کس که بود سفله دل و غمازا.
ابوالعباس (از صحاح الفرس).
و رجوع به میلاو و میلاویه شود، نوید و بشارت و مژدگانی. (از برهان) (ناظم الاطباء). مژدگانی بود. (صحاح الفرس)
لغت نامه دهخدا
(دی یَ)
میلادیه. منسوب به میلاد
لغت نامه دهخدا
(عَلْ وی یَ)
علیائیه. از فرق غلاه و اصحاب ’علیأبن ذراع دوسی’ یا ’اسدی’ هستند که حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) را خدا میدانستند و حضرت رسول را پیغمبری میشمردند که از جانب او به رسالت آمده است. و با غلاه دیگر از قبیل مخمسه و محمدیه در پاره ای از عقاید اشتراک داشتند. و کسی که در انتشار این عقاید سعی بسیار داشت، بشار شعیری از معاصران حضرت صادق (ع) بود و وی خود رابندۀ علی بن ابی طالب (ع) و از جانب او رسولی میدانست که بر محمدیه مبعوث شده است، و با خطابیه یعنی اصحاب ابوالخطاب در چهار کس، یعنی علی و فاطمه و حسن و حسین توافق داشت و میگفت که معنای فاطمه و حسن و حسین تلبیس است و غرض حقیقی درین اسامی ’علی’ است، چه او در امامت بر این سه شخص تقدم دارد. علیاویه در اباحت و تناسخ و تعطیل با مخمسه تفاوتی نداشتند ولی نبوت پیغمبر اسلام و رسالت سلمان فارسی را از جانب او، چنانکه محمدیه میگفتند، نمی پذیرفتند بلکه محمد بن عبدالله را بندۀ علی بن ابی طالب میشمردند. محمدیه میگفتند که چون بشار شعیری منکر رسالت سلمان و ربوبیت حضرت رسول گردید بصورت مرغی که ’علیاء’ نام داشت مسخ شد، و فرقۀ طرفدار او بهمین جهت علیائیه خوانده شدند.
مخمسه و علیاویه و محمدیه و خطابیه میگفتند که هر کس خود را به آل محمد منتسب دارد درین ادعا دروغگو و نسبت به خدا مفتری است، مثل یهود و نصاری در آیۀ ’و قالت الیهود و النصاری نحن أبنأالله و أحباؤه. قل فلم یعذبکم بذنوبکم، بل أنتم بشر ممن خلق’ (قرآن 21/5) ، چه عبدالله به عقیدۀ محمدیه، و علی بن ابی طالب به عقیدۀ علیاویه، پروردگارانی باشند که نه از کسی زاده اند و نه ایشان را فرزندی باشد. (از خاندان نوبختی عباس اقبال، ص 259 از رجال کشی، ص 131 و سایر صفحات و خطط ج 4 ص 177 و ابن حزم ص 186)
لغت نامه دهخدا
(لَ دَ)
دهی است از دهستان اشکور پایین بخش رودسر شهرستان لاهیجان. واقع در 55هزارگزی جنوب رودسرو 4هزارگزی شوئیل. محلی کوهستانی و هوای آن معتدل ومرطوب و سکنۀ آن 110 تن است. آب آن از چشمه سارها تأمین میشود. محصول آن غلات، بنشن، فندق و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. صنایع دستی آنان شال و کرباس بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(لْ یَ / یِ)
مرغکی است که آنرا پرستوک خوانند. (برهان). پرستو
لغت نامه دهخدا
(غَ نی یَ)
یکی از شش فرقۀ مذهب مرجئه. (بیان الادیان). فرقۀ منسوب به غیلان بن مروان قدری از مرجئۀ قدریه. در ترجمه الفرق بین الفرق چنین آمده: غیلان قدری میان قدر و ارجاء جمع کرد و گفت ایمان معرفت دوم به خدای تعالی و مهر و فروتنی بوی و اقرار بدانچه راست که پیغمبر آورده است و همچنین گفت که معرفت نخستین از روی ناچاری است و ایمان نیست. زبرقان در مقالات خود از غیلان آورده است که ایمان اقرار بزبان است. و معرفت بخدای تعالی ضروری فعل خداست و از ایمان نیست، و باز غیلان گفت: ایمان افزایش و کاهش پیدا نکند و مردمان در آن بر یکدیگر برتری ندارند. (ترجمه الفرق بین الفرق ص 211). و رجوع به غزالی نامه ص 70 شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از متساویه
تصویر متساویه
متساویه در فارسی مونث متساوی: برابر سربه سر مونث متساوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیلوایه
تصویر پیلوایه
پرستو
فرهنگ لغت هوشیار
میل تامیل میل در میل: توپها بینی بگشاده دهان میلامیل دشتها بینی زانبوه حشر مالا مال. (بهار)، پی درپی بتواتر، همه جمیع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلاویه
تصویر کلاویه
فرانسوی شستی زبانزد خنیا شستی ارگ یا پیانو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملاحیه
تصویر ملاحیه
مونث ملاحی: (عنقود ملاحیه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میاومه
تصویر میاومه
میاومه در فارسی روز مزدی روز مزد قرار دادن
فرهنگ لغت هوشیار
میلاد در فارسی: زایشی منسوب به میلاد، منسوب به میلاد مسیح. یا تاریخ میلادی. یاسال میلادی. توضیح بعض محققان معاصرازاستعمال} میلادی {در مورد سال و تاریخ فرنگیان خودداری کنند و گویند} میلادی {منسوب به} میلاد {است مطلقا و در مورد ما نحن فیه کلمه} مسیحی {را بکار برند (سال... مسیحی) ولی باید دانست که میلادی در فارسی علم بالغلبه شده و مرحوم علامه قزوینی کلمه} میلادیه {را بهمین معنی بکار برده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میلاوه
تصویر میلاوه
انعامی که به شاگرد حجره و دکان دهند شاگردانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میلادیه
تصویر میلادیه
مونث میلادی
فرهنگ لغت هوشیار
قسمت فاصله بین طاق عمارت و دیوار که بر آن نقاشی و گچ بری کنند و آن بمنزله گلو طاق و سقف است: صفه ای تا فلک سر آورده گیلوی طاق او بر آورده (نظامی هفت پیکر. چا. استانبول 211 چا. ارمغان. 254)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میلاوه
تصویر میلاوه
((وِ))
شاگردانه، انعام، نوید، مژدگانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کلاویه
تصویر کلاویه
((کِ یِ))
شستی ارگ و پیانو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از میلادی
تصویر میلادی
منسوب به میلاد، منسوب به میلاد مسیح
فرهنگ فارسی معین
تصویری از میاومه
تصویر میاومه
((مُ وَ مَ یا وِ مِ))
روزمزد قرار دادن
فرهنگ فارسی معین