جدول جو
جدول جو

معنی میلاغی - جستجوی لغت در جدول جو

میلاغی
منسوب به میلاغ، کرشمه و غنج،
- میل میلاغی، سیت و سماقی، با کرشمه و غنج و دلال
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از میلادی
تصویر میلادی
مربوط به میلاد مسیح
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از میلامیل
تصویر میلامیل
پهناور، پرپهنا، بسیار پهن، عریض، وسیع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از میلاویه
تصویر میلاویه
شاگردانه، انعام و پولی که علاوه بر اجرت به شاگرد داده می شود، درستاران، دستاران، برمغاز، بغیاز، فغیاز برای مثال میلاو منی ای فغ و استاد توام من / پیش آی و سه بوسه ده و میلاویه بستان (رودکی - ۵۲۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ایناغی
تصویر ایناغی
سخن چینی، خبرکشی، نمامی، دوبه هم زنی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متلاقی
تصویر متلاقی
کسی که با دیگری رو به رو شود، دو چیز که در یک نقطه به هم برسد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متلاشی
تصویر متلاشی
چیزی که اجزای آن از هم گسیخته و پراکنده شده باشد، ازهم پاشنده، مضمحل
فرهنگ فارسی عمید
تاریخ مسیحی که مبداء آن، ولادت حضرت مسیح است، رجوع به کلمه تاریخ شود
لغت نامه دهخدا
میلغ، میلغه، رجوع به میلغ شود
لغت نامه دهخدا
منسوب به میدان: کپنک پوشکان میدانی درکمین تواند میدانی ک (ضیاء اصفهانی)
فرهنگ لغت هوشیار
عمل و شغل میراب، حقی که به جهت تقسیم آب بمیرابها دهند، دایره میاه
فرهنگ لغت هوشیار
در تازی نیامده رخنی مانداکی رخنیک منسوب به میراث، ارث برنده وارث مرد میراثی چه داند قدر مال ک رستمی جان کند مجان یافت زال. (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به مولا (مولی)، قسمی از بهترین اقسام برنج که در گیلان بعمل آید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میلادیه
تصویر میلادیه
مونث میلادی
فرهنگ لغت هوشیار
میل تامیل میل در میل: توپها بینی بگشاده دهان میلامیل دشتها بینی زانبوه حشر مالا مال. (بهار)، پی درپی بتواتر، همه جمیع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میلاوه
تصویر میلاوه
انعامی که به شاگرد حجره و دکان دهند شاگردانه
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به میسان، اهل میسان دست میسانی، نوعی پارچه که درمیسان بافته میشد: (چنانک بیکی شهرادیم پیرایند و بیکی شهر دیبا بافند... وبیکی شهرمیسانی بافند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میشایی
تصویر میشایی
همیشه بهار
فرهنگ لغت هوشیار
فرکس فرکست کفیده از هم باز شده شکافته و ترکیده از هم پاشنده از هم پاشیده ویران پریشان بر ساخته فارسی گویان از تلاش ترکی کوشنده جوینده مضطرب و معدوم، مرده، نابود و فانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محلاتی
تصویر محلاتی
منسوب به محلات از مردم محلات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متلافی
تصویر متلافی
دریابنده رسنده
فرهنگ لغت هوشیار
دیدار کننده، همبر خورد، رو به رو روبرو شونده، دو چیز که در نقطه ای بهم رسند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متلالی
تصویر متلالی
روشن. درخشان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متلاهی
تصویر متلاهی
همبازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متراغی
تصویر متراغی
همفریاد هم بانگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایغاغی
تصویر ایغاغی
ترکی سخن چینی سخن چینی نمامی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جیلانی
تصویر جیلانی
پارسی تازی گشته گیلانی گردناک
فرهنگ لغت هوشیار
میلاد در فارسی: زایشی منسوب به میلاد، منسوب به میلاد مسیح. یا تاریخ میلادی. یاسال میلادی. توضیح بعض محققان معاصرازاستعمال} میلادی {در مورد سال و تاریخ فرنگیان خودداری کنند و گویند} میلادی {منسوب به} میلاد {است مطلقا و در مورد ما نحن فیه کلمه} مسیحی {را بکار برند (سال... مسیحی) ولی باید دانست که میلادی در فارسی علم بالغلبه شده و مرحوم علامه قزوینی کلمه} میلادیه {را بهمین معنی بکار برده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متلالی
تصویر متلالی
((مُ تَ لَ))
درخشان، تابان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متلاقی
تصویر متلاقی
((مُ تَ))
با یکدیگر روبرو شونده، دو چیز که در یک نقطه به هم رسند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متلاشی
تصویر متلاشی
((مُ تَ))
از هم پاشیده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از میلاوه
تصویر میلاوه
((وِ))
شاگردانه، انعام، نوید، مژدگانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از میلادی
تصویر میلادی
منسوب به میلاد، منسوب به میلاد مسیح
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متلاشی
تصویر متلاشی
فرو پاشنده، فروریخته
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سیلابی
تصویر سیلابی
Syllabic, Torrential
دیکشنری فارسی به انگلیسی