عهد و پیمان، (از ’وث ق’) (منتهی الارب) (آنندراج) (غیاث) (ناظم الاطباء)، موثق، (منتهی الارب) (غیاث) (ناظم الاطباء)، عهد استوار، (ترجمان القرآن جرجانی ص 97)، وثاق، بند، عهد، پیمان، قرارداد، عقد، معاهده، ج، مواثیق، (یادداشت مؤلف)، عهد و شرط و پیمان و قول و قرار، (ناظم الاطباء)، پیمان، ج، مواثیق، (مهذب الاسماء)، پیمان، (دهار)، آنچه عهد را بر آن استوار کنند چون سوگند و مانند آن، (ترجمان القرآن جرجانی ص 97) : عهد و میثاق باز تازه کنیم از سحرگاه تا بوقت نماز، آغاجی، بر نفس خود پیمان گرفته ام از عهد و میثاق الهی، (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 318)، از سرحد وجود بگذر خاقانیا با عدم از عاشقی دست به میثاق نه، خاقانی، بر آن رفت میثاق آن انجمن که ازبهر بت خانه خویشتن، نظامی، - روز میثاق، عبارت است از روز ازل که ارواح به ربوبیت حق اقرار آوردند که آیت ’الست بربکم قالوا بلی’ (قرآن 172/7) بیان آن است، (غیاث) (آنندراج) : در ازل مقام ارواح ایشان و به روز میثاق هم بر این مراتب بود که ذکر کرده شد، (انیس الطالبین ص 11)، زنهار، ج، مواثیق، (دهار)، استواری، ج، مواثق، مواثیق، میاثق، میاثیق، (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)، موثق، (منتهی الارب)، استواری، (غیاث) (آنندراج) (دهار)، قوله تعالی: الذین ینقضون عهداﷲ من بعد میثاقه ... (قرآن 25/2)، (یادداشت مؤلف)
عهد و پیمان، (از ’وث ق’) (منتهی الارب) (آنندراج) (غیاث) (ناظم الاطباء)، مَوثِق، (منتهی الارب) (غیاث) (ناظم الاطباء)، عهد استوار، (ترجمان القرآن جرجانی ص 97)، وثاق، بند، عهد، پیمان، قرارداد، عقد، معاهده، ج، مواثیق، (یادداشت مؤلف)، عهد و شرط و پیمان و قول و قرار، (ناظم الاطباء)، پیمان، ج، مواثیق، (مهذب الاسماء)، پیمان، (دهار)، آنچه عهد را بر آن استوار کنند چون سوگند و مانند آن، (ترجمان القرآن جرجانی ص 97) : عهد و میثاق باز تازه کنیم از سحرگاه تا بوقت نماز، آغاجی، بر نفس خود پیمان گرفته ام از عهد و میثاق الهی، (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 318)، از سرحد وجود بگذر خاقانیا با عدم از عاشقی دست به میثاق نه، خاقانی، بر آن رفت میثاق آن انجمن که ازبهر بت خانه خویشتن، نظامی، - روز میثاق، عبارت است از روز ازل که ارواح به ربوبیت حق اقرار آوردند که آیت ’الست بربکم قالوا بلی’ (قرآن 172/7) بیان آن است، (غیاث) (آنندراج) : در ازل مقام ارواح ایشان و به روز میثاق هم بر این مراتب بود که ذکر کرده شد، (انیس الطالبین ص 11)، زنهار، ج، مواثیق، (دهار)، استواری، ج، مواثق، مواثیق، میاثق، میاثیق، (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)، مَوثِق، (منتهی الارب)، استواری، (غیاث) (آنندراج) (دهار)، قوله تعالی: الذین ینقضون عهداﷲ من بعد میثاقه ... (قرآن 25/2)، (یادداشت مؤلف)
نزد و نزدیک. (ناظم الاطباء). قریب. (اقرب الموارد) ، تابع و پیرو. (ناظم الاطباء). تابع. (اقرب الموارد) ، کوه مایل به درازی. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، خویشاوند. (ناظم الاطباء) ، سوق داده. سیاق یافته. ترتیب یافته: هر مقدمه که در آغاز امثله ومناشیر و سایر مکتوبات مترسلان منساق بود، به مقصودی آن را تشبیب سخن گویند. (المعجم چ دانشگاه ص 414)
نزد و نزدیک. (ناظم الاطباء). قریب. (اقرب الموارد) ، تابع و پیرو. (ناظم الاطباء). تابع. (اقرب الموارد) ، کوه مایل به درازی. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، خویشاوند. (ناظم الاطباء) ، سوق داده. سیاق یافته. ترتیب یافته: هر مقدمه که در آغاز امثله ومناشیر و سایر مکتوبات مترسلان منساق بود، به مقصودی آن را تشبیب سخن گویند. (المعجم چ دانشگاه ص 414)
دهی است از دهستان خرقان شرقی بخش آوج شهرستان قزوین، واقع در 24هزارگزی خاور آوج با 385 تن سکنه آب آن از چشمه و رودخانه و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
دهی است از دهستان خرقان شرقی بخش آوج شهرستان قزوین، واقع در 24هزارگزی خاور آوج با 385 تن سکنه آب آن از چشمه و رودخانه و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
ستاره ای است از جوزا. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از متن اللغه). نام ستاره ای از جوزامیان معره و مجره و آن یکی از دو ستارۀ هقعه باشد. (از تاج العروس، مادۀ م ی س به نقل از ابن اعرابی). یکی از دو ستارۀ هقعه که منزل ششم از منازل قمر باشد. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از متن اللغه)
ستاره ای است از جوزا. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از متن اللغه). نام ستاره ای از جوزامیان معره و مجره و آن یکی از دو ستارۀ هقعه باشد. (از تاج العروس، مادۀ م ی س به نقل از ابن اعرابی). یکی از دو ستارۀ هقعه که منزل ششم از منازل قمر باشد. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از متن اللغه)
خواب آلوده و بسیارخواب، (منتهی الارب) (آنندراج)، خواب آلوده و خوابناک، مذکر و مؤنث در وی یکسان است، زنی که از وقار واستواری گویا در حالت چرت می باشد، (ناظم الاطباء)
خواب آلوده و بسیارخواب، (منتهی الارب) (آنندراج)، خواب آلوده و خوابناک، مذکر و مؤنث در وی یکسان است، زنی که از وقار واستواری گویا در حالت چرت می باشد، (ناظم الاطباء)
جنگ. (غیاث) (از آنندراج) : خفتان و زره ز تیغ و تیرش دل کسب نکرد در یساقت. نورالدین ظهوری (از آنندراج). ، سیاست، فسق. (سنگلاخ) ، دیوان و دربار. (آنندراج) (غیاث) : برند دست به دست اهل عشرتم همه روز چو قحبه ای که به زورش برند شب به یساق. ملافوقی یزدی (از آنندراج). ، ترتیب و ساختگی، یاساق. یاسا. (آنندراج) (یادداشت مؤلف) : و کان تنکیر الف کتاباً فی احکامه یسمی عندهم الیساق. (ابن بطوطه)
جنگ. (غیاث) (از آنندراج) : خفتان و زره ز تیغ و تیرش دل کسب نکرد در یساقت. نورالدین ظهوری (از آنندراج). ، سیاست، فسق. (سنگلاخ) ، دیوان و دربار. (آنندراج) (غیاث) : برند دست به دست اهل عشرتم همه روز چو قحبه ای که به زورش برند شب به یساق. ملافوقی یزدی (از آنندراج). ، ترتیب و ساختگی، یاساق. یاسا. (آنندراج) (یادداشت مؤلف) : و کان تنکیر الف کتاباً فی احکامه یسمی عندهم الیساق. (ابن بطوطه)