جدول جو
جدول جو

معنی میبخوشه - جستجوی لغت در جدول جو

میبخوشه
میجوش
تصویری از میبخوشه
تصویر میبخوشه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از میخوش
تصویر میخوش
هر چیزی که دارای مزه ای آمیخته از ترشی و شیرینی باشد مانند سرکنگبین، ملس، ترش و شیرین
فرهنگ فارسی عمید
(مَ / مِخوَ / خُ شَ / شِ)
شرابی است که از سنبل رومی و ساذج به دست آید. (از تذکرۀ ابن البیطار)
لغت نامه دهخدا
(مَ / مِ خوَ / خُ)
صفت می خوش. نه ترش و نه شیرین بودن. شیرین با کمی ترشی. (از یادداشت مؤلف). رجوع به می خوش شود
لغت نامه دهخدا
(مَ شَ)
ارض مدبوشه، زمین که ملخ خورده باشد نبات آن را. (منتهی الارب) (از متن اللغه) (از اقرب الموارد). گویند: مکان مدبوش و ارض مدبوشه. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مَ صَ)
ناقه مبخوصه، ماده شتری که بواسطۀ آزار در سپل لنگ شده باشد. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مَ شَ)
ارض مبغوشه، زمینی که باران نرم و ضعیف باریده باشد بر آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). زمین باران نرم رسیده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مَ شَ)
مؤنث منخوش. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به منخوش شود
لغت نامه دهخدا
(مَ / مِخوَشْ / خُشْ)
ترش و شیرین. مزّ. مزّه. ملس. به مزۀ شرابی که کمی ترش باشد. نه ترش و نه شیرین. ترش مطبوع. کمی ترش. (یادداشت مؤلف). به معنی ترش و شیرین باشد. (برهان). مزۀ ترش که در آن شیرینی هم باشد. (غیاث). ترشی که در آن شیرینی هم باشد. (از آنندراج) : رمان مز، انار میخوش. (ریاض الادویه)
لغت نامه دهخدا
(مِ)
دهی است از دهستان مغان بخش گرمی شهرستان اردبیل، واقع در 23هزارگزی خاور گرمی با 236 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
تصویری از می خوش
تصویر می خوش
((مِ یا مَ))
ملس، ترش و شیرین
فرهنگ فارسی معین