آنچه با آن درون چیزی را پر کنند، پشم یا پنبه که درون لحاف یا تشک یا جامه کنند، آکنش، آگنش، برای مثال شد زمستان و ز جودت بنه ای می خواهم / ابره و آستر و آکنه ای می خواهم (سوزنی - لغتنامه - آکنه)
آنچه با آن درون چیزی را پر کنند، پشم یا پنبه که درون لحاف یا تشک یا جامه کنند، آکنش، آگنش، برای مِثال شد زمستان و زِ جودت بنه ای می خواهم / ابره و آستر و آکنه ای می خواهم (سوزنی - لغتنامه - آکنه)
مؤنث ممکن. رجوع به ممکن شود. - ممکنهالخاصه، ممکنۀ خاصه. قضیه ای است که حکم در آن به سلب ضرورت از جانب موافق و مخالف مردود باشد. مثال: و لا شی ٔ من الانسان بکاتب بالامکان الخاص. (از دستورالعلماء از فرهنگ علوم عقلی). رجوع به تعریفات جرجانی شود. - ممکنهالعامه، ممکنۀ عامه. قضیه ای است که حکم در آن به سلب ضرورت از جانب مخالف باشد، مانند: کل انسان کاتب بالامکان العام، یعنی سلب کتابت از او ضروری نیست. (دستورالعلماء از فرهنگ علوم عقلی). رجوع به تعریفات جرجانی شود
مؤنث ممکن. رجوع به ممکن شود. - ممکنهالخاصه، ممکنۀ خاصه. قضیه ای است که حکم در آن به سلب ضرورت از جانب موافق و مخالف مردود باشد. مثال: و لا شی ٔ من الانسان بکاتب بالامکان الخاص. (از دستورالعلماء از فرهنگ علوم عقلی). رجوع به تعریفات جرجانی شود. - ممکنهالعامه، ممکنۀ عامه. قضیه ای است که حکم در آن به سلب ضرورت از جانب مخالف باشد، مانند: کل انسان کاتب بالامکان العام، یعنی سلب کتابت از او ضروری نیست. (دستورالعلماء از فرهنگ علوم عقلی). رجوع به تعریفات جرجانی شود
لکنت در فارسی ژودش تاتا گرفتگی و لکنت زبان را گویند تمندگی تپغ بنگرید به لکنه بنگرید به لکنه لکنت: مگر لکنه ای بودش اندر زبان که تحقیق مفحم نکردی بیان. (بوستان لغ.: لکنت)
لکنت در فارسی ژودش تاتا گرفتگی و لکنت زبان را گویند تمندگی تپغ بنگرید به لکنه بنگرید به لکنه لکنت: مگر لکنه ای بودش اندر زبان که تحقیق مفحم نکردی بیان. (بوستان لغ.: لکنت)
محنه و محنت در فارسی اوز مایش آزمایش، لگ رنج جسک مست این واژه به نادرست در صحاح الفرس برابر با گله آمده با این گواه از لبیبی: ای از ستیهش تو همه مردمان به مست که خود آرش رنج را می رساند آزمایش، رنج: هر چه بلا و محنت است آنرا پوشیده دارد، جمع محن. یا ایام (دورهء) محنت. (کلام)، سالهایی است که مردم را بمساله خلق قرآن امتحان میکردند. اگر قرآن را مخلوق میدانستند رها میساختند والا به تعذیب ایشان می پرداختند. مامون بسال 218 ه. ق. فرمانی برای اسحاق بن ابراهیم نوشت که باید قاضیان و گواهان و محدثان را بقرآن آزمایش کند. هر کس قرآن را مخلوق داند رها سازد و هر که جز آن گوید بوی گزارش دهد تا رای خود را درباره او بفرماید. گروهی از روی عقیدت یا بیم به مخلوق بودن قرآن گواهی دادند و گروهی که آنرا مخلوق ندانستند یا سکوت کردند گرفتار شکنجه ها شدند یا بقتل رسیدند و این امر تا ایام متوکل ادامه داشت
محنه و محنت در فارسی اوز مایش آزمایش، لگ رنج جسک مست این واژه به نادرست در صحاح الفرس برابر با گله آمده با این گواه از لبیبی: ای از ستیهش تو همه مردمان به مست که خود آرش رنج را می رساند آزمایش، رنج: هر چه بلا و محنت است آنرا پوشیده دارد، جمع محن. یا ایام (دورهء) محنت. (کلام)، سالهایی است که مردم را بمساله خلق قرآن امتحان میکردند. اگر قرآن را مخلوق میدانستند رها میساختند والا به تعذیب ایشان می پرداختند. مامون بسال 218 ه. ق. فرمانی برای اسحاق بن ابراهیم نوشت که باید قاضیان و گواهان و محدثان را بقرآن آزمایش کند. هر کس قرآن را مخلوق داند رها سازد و هر که جز آن گوید بوی گزارش دهد تا رای خود را درباره او بفرماید. گروهی از روی عقیدت یا بیم به مخلوق بودن قرآن گواهی دادند و گروهی که آنرا مخلوق ندانستند یا سکوت کردند گرفتار شکنجه ها شدند یا بقتل رسیدند و این امر تا ایام متوکل ادامه داشت
مسکنه در فارسی مونث مسکن فرو نشاننده آرامده مسکنت در فارسی: تهیدستی بی چیزی درویشی نیازمندی فنک هم آوای زنگ مونث مسکن آرام کننده:جمع مسکنات. یا ادویه مسکنه. داروهایی که جهت تسکین دردها بکار برند
مسکنه در فارسی مونث مسکن فرو نشاننده آرامده مسکنت در فارسی: تهیدستی بی چیزی درویشی نیازمندی فنک هم آوای زنگ مونث مسکن آرام کننده:جمع مسکنات. یا ادویه مسکنه. داروهایی که جهت تسکین دردها بکار برند