جدول جو
جدول جو

معنی مکظوم - جستجوی لغت در جدول جو

مکظوم
(مَ)
غمگین. (مهذب الاسماء) (از اقرب الموارد) : فاصبر لحکم ربک و لاتکن کصاحب الحوت اذ نادی و هو مکظوم. (قرآن 48/68) ، خدای را بخواند و او مکظوم ومغموم بود و اندوه رسیده. (تفسیرابوالفتوح ص 382).
- رجل مکظوم، مرد نیک اندوهمند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء).
- غیظ مکظوم، خشم فروخورده. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مکتوم
تصویر مکتوم
پوشیده، پنهان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منظوم
تصویر منظوم
مقابل منثور، در علوم ادبی سخن موزون، شعر، به رشته کشیده شده، به رشته درآمده
فرهنگ فارسی عمید
(مَ)
شتر کره ای که استخوان در زبانش شکسته باشند تا شیر نمکد. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
مکظظ. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به مکظظ شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
شتر پتفوزبسته تا نگزد یا نخورد. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). ستور پتفوزبسته. (آنندراج). پتفوزبسته و دهن بسته. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
در امثال ’زمین مشجر و مکروم’ کلمه مجعولی است که از ’کرم’ به معنی تاک ساخته شده است. (نشریۀ دانشکدۀ ادبیات تبریز شمارۀ 2 و 3 ص 100). زمینی که در آن مو کاشته باشند
لغت نامه دهخدا
(مَ)
خسته. (منتهی الارب). خسته کرده شده. (آنندراج) (منتهی الارب). خسته شده و مجروح گشته. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). مجروح. خسته. کلیم. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
خرمابن غلاف غوره برآورده. مکمومه. (منتهی الارب) (آنندراج). خرمابن طلعبرآورده. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، نهال خرما فروپوشیده به چیزی. (منتهی الارب) (آنندراج). نهال خرمابن پوشیده شده به چیزی تا مصون و محفوظ ماند. (ناظم الاطباء). خوشۀ خرما که هنگام رطب شدن پوشیده شود تا میوۀ آن تر و تازه بماند و پرندگان و گرما آن را تباه نکنند. (از اقرب الموارد) ، شتری که دهان آن را با دهان بند بسته باشند تا نگزد. (ناظم الاطباء) (از معجم متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
ستوری که نشخوار نکند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
سرواد چامه سرود سخن آراسته، آراسته، گروه ملخ، پروین برشته کشیده (جواهر)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکتوم
تصویر مکتوم
پنهان و پوشیده، نهان داشته
فرهنگ لغت هوشیار
تاک کاشته. توضیح مکروم در امثال} زمین مشجر و مکروم {کلمه مجعول است که از کرم بمعنی تاک ساخته اند. (دکتر خیام پور. نداب 3- 2 ص 100)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکلوم
تصویر مکلوم
خسته شده و مجروح گشته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منظوم
تصویر منظوم
((مَ))
به رشته کشیده شده، شعر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مکروم
تصویر مکروم
((مَ))
تاک کاشته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مکتوم
تصویر مکتوم
((مَ))
پوشیده و پنهان
فرهنگ فارسی معین
پنهان، پوشیده، سر، مجهول، مختفی، مخفی، مستور، مکنون، نهفته
متضاد: آشکار، مکشوف
فرهنگ واژه مترادف متضاد
آراسته، بسامان، مرتب، کلام موزون، شعر، به رشته کشیده شده
متضاد: منثور
فرهنگ واژه مترادف متضاد