منظوم منظوم مقابلِ منثور، در علوم ادبی سخن موزون، شعر، به رشته کشیده شده، به رشته درآمده فرهنگ فارسی عمید
منظوم منظوم آراسته، بسامان، مرتب، کلام موزون، شعر، به رشته کشیده شدهمتضاد: منثور فرهنگ واژه مترادف متضاد
منظور منظور دیده شده نظر کرده شده، مقصود مراد، مقبول پسند افتاده یا منظور نظر. لایق نظر مورد توجه فرهنگ لغت هوشیار
منظومه منظومه مجموعه ای بلند از اشعاری با موضوعات گوناگون که معمولاً در قالب مثنوی سروده شده، در علم نجوم منظومۀ شمسی، منظوممنظومۀ شمسی: در علم نجوم مجموعه ای از اجرام سماوی شامل خورشید و نُه سیاره که سیارۀ زمین را نیز شامل می شود فرهنگ فارسی عمید