- مکرمه (دخترانه)
- مؤنث مکرم
معنی مکرمه - جستجوی لغت در جدول جو
- مکرمه
- گرامی
- مکرمه
- مؤنث واژۀ مکرم، عزیز، گرامی، بزرگ داشته شده
- مکرمه
- مکرمت در فارسی: جوانمردی بزرگواری مکرمه در فارسی مونث مکرم: گرامی مکرمت، جمع مکارم.} بوقت مکرمه بحر کفش چو موج زدی حباب دار بدی هفت گنبد خضرا) (خاقانی. عبد. 10) توضیح مصراع اول در دیوان خاقانی مصحح دکتر سجادی چنین مذکور است
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ناپسند، زشت
گرامی کردن، بالش
بزرگی، کرم، جوانمردی
شنگ، گیاهی بیابانی و خودرو با برگ های باریک خوراکی، اسفلنج، اسپلنج، ریش بز، لحیة التیس، مارنه، سنسفیل، دم اسب
پارچۀ رنگین منقّش که بر روی فرش یا بستر می کشیده اند، بسترآهنگ، روفرشی
عملی که ترک آن پسندیده است و ارتکاب آن عقاب و کیفر ندارد، ناپسند، ناپسندیده، ناروا، زشت
کبوتر ماده، تلخوم ماده (تلخوم قمری) از پرندگان
مونث مجرم
محرمه در فارسی مونث محرم - و: مشکویی پردگی مونث محرم: جمع محرمات. مونث محرم حرام کرده شده، زن حرم جمع محرمات. مونث محرم جمع محرمات
ناپسندیده و ناخوش، دارای کراهت
یکی از گونه های شنگ که آنرا بعربی لحیه التیس گویند توضیح لحیه التیس در بعضی ماخذ نیز مرادف اسپیره آمده است
پیروان مکرم عجلی از رویگردانان
چین داده و چروک خورده شده
بزرگی و نوازش، جوانمردی و بزرگواری
بتکریم با احترام: (عزیزا مکرما او را وارد کردند)
مشک آب مشک آب
پارچه منقشی که بر روی فرش یا بستر کشند، روفرشی، بستر آهنگ: (... مقرمه ای داشت مذهب سخت نیکو بر روی نهالی افگنده) (سیاست نامه. چا. اقبال 102)
((مَ))
فرهنگ فارسی معین
ناپسند، زشت، یکی از احکام خمسه تکلیفی است و آن امری است که ترکش راجح و فعلش مرجوح است مانند نماز در حمام و خریدن گوشت حیواناتی که عادتاً نمی خورند، چون اسب و غیره
Despised
desprezado
verachtet
pogardzany
презираемый
зневажений
veracht
despreciado
méprisé
disprezzato