جدول جو
جدول جو

معنی مکرمه - جستجوی لغت در جدول جو

مکرمه
(دخترانه)
مؤنث مکرم
تصویری از مکرمه
تصویر مکرمه
فرهنگ نامهای ایرانی
مکرمه
مؤنث واژۀ مکرم، عزیز، گرامی، بزرگ داشته شده
تصویری از مکرمه
تصویر مکرمه
فرهنگ فارسی عمید
مکرمه
(مُ کَرْرَ مَ / مِ)
مکرمه. بزرگوار. گرامی. گرامی داشته: بنات مکرمه و زوجات مطهرۀ شاه جنت مکان و سایر خدمۀ حرم به شرف پای بوسی مشرف شدند. (عالم آرای عباسی). و رجوع به مکرّم و مکرمه شود.
- اخلاق مکرمه، خوی پسندیده. سیرت مرضیه: جملگی اشراف ملوک و اصناف آفرینش را شاگردی دبیرستان اخلاق مکرمۀ خدایگانی نصره اﷲ تعالی باید کرد. (منشآت خاقانی چ دانشگاه ص 316)
لغت نامه دهخدا
مکرمه
(مُ کَرْ رَ مَ)
مؤنث مکرم. (ناظم الاطباء). تأنیث مکرم. گرامی داشته. بزرگوار: ارواح مکرمه. مکهالمکرمه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). فی صحف مکرمه. (قرآن 13/80). و رجوع به مکرمه شود.
- مکرمهالمشرقین، گرامی داشتۀ شرق و غرب. عزیز مشرق و مغرب: زندگانی خدر معظم و ستر مکرم مجلس معلی خداوند ولیهالنعم، ملکۀ کبری... منعمه الخافقین، مکرمه المشرقین... ابدالدهر و سجیس اللیالی باد. (منشآت خاقانی چ دانشگاه ص 122)
لغت نامه دهخدا
مکرمه
(مُ رَ مَ)
زن جوان بامروت و مردمی. (از منتهی الارب) ، جوانمردبامروت و مردمی، والتاء للمبالغه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
مکرمه
(مَ رُ مَ)
مکرمه. مکرمت:
به وقت مکرمه بحر کفش چو موج زدی
حباب وار بدی هفت گنبد خضرا.
خاقانی (چ عبدالرسولی ص 10).
و رجوع به مکرمت و مکرمه شود
لغت نامه دهخدا
مکرمه
مکرمت در فارسی: جوانمردی بزرگواری مکرمه در فارسی مونث مکرم: گرامی مکرمت، جمع مکارم.} بوقت مکرمه بحر کفش چو موج زدی حباب دار بدی هفت گنبد خضرا) (خاقانی. عبد. 10) توضیح مصراع اول در دیوان خاقانی مصحح دکتر سجادی چنین مذکور است
فرهنگ لغت هوشیار
مکرمه
گرامی
تصویری از مکرمه
تصویر مکرمه
فرهنگ واژه فارسی سره

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مقرمه
تصویر مقرمه
پارچۀ رنگین منقّش که بر روی فرش یا بستر می کشیده اند، بسترآهنگ، روفرشی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مکروه
تصویر مکروه
عملی که ترک آن پسندیده است و ارتکاب آن عقاب و کیفر ندارد، ناپسند، ناپسندیده، ناروا، زشت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مکرمت
تصویر مکرمت
بزرگی، کرم، جوانمردی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مکرنه
تصویر مکرنه
شنگ، گیاهی بیابانی و خودرو با برگ های باریک خوراکی، اسفلنج، اسپلنج، ریش بز، لحیة التیس، مارنه، سنسفیل، دم اسب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مکرمش
تصویر مکرمش
چین داده و چروک خورده شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکرمت
تصویر مکرمت
بزرگی و نوازش، جوانمردی و بزرگواری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکرعه
تصویر مکرعه
مشک آب مشک آب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکرما
تصویر مکرما
بتکریم با احترام: (عزیزا مکرما او را وارد کردند)
فرهنگ لغت هوشیار
یکی از گونه های شنگ که آنرا بعربی لحیه التیس گویند توضیح لحیه التیس در بعضی ماخذ نیز مرادف اسپیره آمده است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقرمه
تصویر مقرمه
پارچه منقشی که بر روی فرش یا بستر کشند، روفرشی، بستر آهنگ: (... مقرمه ای داشت مذهب سخت نیکو بر روی نهالی افگنده) (سیاست نامه. چا. اقبال 102)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکرمیه
تصویر مکرمیه
پیروان مکرم عجلی از رویگردانان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکروه
تصویر مکروه
ناپسندیده و ناخوش، دارای کراهت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجرمه
تصویر مجرمه
مونث مجرم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عکرمه
تصویر عکرمه
کبوتر ماده، تلخوم ماده (تلخوم قمری) از پرندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکرمه
تصویر تکرمه
گرامی کردن، بالش
فرهنگ لغت هوشیار
محرمه در فارسی مونث محرم - و: مشکویی پردگی مونث محرم: جمع محرمات. مونث محرم حرام کرده شده، زن حرم جمع محرمات. مونث محرم جمع محرمات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکرمت
تصویر مکرمت
((مَ رُ مَ))
بزرگی، جوانمردی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مکرعه
تصویر مکرعه
((مَ رَ عَ یا ع))
مشک آب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مقرمه
تصویر مقرمه
((مِ رَ مَ))
چادرشب، پارچه رنگین و منقش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مکروه
تصویر مکروه
((مَ))
ناپسند، زشت، یکی از احکام خمسه تکلیفی است و آن امری است که ترکش راجح و فعلش مرجوح است مانند نماز در حمام و خریدن گوشت حیواناتی که عادتاً نمی خورند، چون اسب و غیره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مکروه
تصویر مکروه
ناپسند، زشت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مکروه
تصویر مکروه
Despised
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مکروه
تصویر مکروه
desprezado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مکروه
تصویر مکروه
verachtet
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مکروه
تصویر مکروه
pogardzany
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مکروه
تصویر مکروه
презираемый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مکروه
تصویر مکروه
зневажений
دیکشنری فارسی به اوکراینی