- مکرعه
- مشک آب مشک آب
معنی مکرعه - جستجوی لغت در جدول جو
- مکرعه ((مَ رَ عَ یا ع))
- مشک آب
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ناپسند، زشت
گرامی
کشتزار
جای کشت و زرع، کشتزار
مؤنث واژۀ مکرم، عزیز، گرامی، بزرگ داشته شده
شنگ، گیاهی بیابانی و خودرو با برگ های باریک خوراکی، اسفلنج، اسپلنج، ریش بز، لحیة التیس، مارنه، سنسفیل، دم اسب
عملی که ترک آن پسندیده است و ارتکاب آن عقاب و کیفر ندارد، ناپسند، ناپسندیده، ناروا، زشت
مزرعه در فارسی: کشتزار گاویت محل کشت و زرع کشت زار: از هبوب عواصف مهابت غازیان و عبور سیلاب سیاست سپاه گیتی ستان قریب هفتصد قصبه و مزرعه و دیر عرصه نهب و تاراج گشت، جمع مزارع. 2 یا مزرعه خاک. زمین، جسد انسان و حیوان، قبر گور. یا مزرعه دانه سوز. دنیا عالم
مشرعه در فارسی آبرس، آبخورد مشرع
یک مصرع یک مصراع
ناپسندیده و ناخوش، دارای کراهت
یکی از گونه های شنگ که آنرا بعربی لحیه التیس گویند توضیح لحیه التیس در بعضی ماخذ نیز مرادف اسپیره آمده است
مکرمت در فارسی: جوانمردی بزرگواری مکرمه در فارسی مونث مکرم: گرامی مکرمت، جمع مکارم.} بوقت مکرمه بحر کفش چو موج زدی حباب دار بدی هفت گنبد خضرا) (خاقانی. عبد. 10) توضیح مصراع اول در دیوان خاقانی مصحح دکتر سجادی چنین مذکور است
تازیانه، کوبه: در خنیا به همگی ابزار هایی که کوبیده می شوند چون کوس و تبیره و دهل گفته می شود. تازیانه، کوبه، جمع مقارع، لفظی است عام برای کلیه آلات موسیقی ضربی رزمی مانند کوس دمامه دهل و نقاره (حسینعلی ملاح مجله موسیقی (جدید) شماره 99 ص 61) : (مقرعه زن گشت رعد مقرعه او درخش غاشیه کش گشت باد غاشیه اودیم) (منوچهری. د. چا.: 2: ص 59)
((مَ))
فرهنگ فارسی معین
ناپسند، زشت، یکی از احکام خمسه تکلیفی است و آن امری است که ترکش راجح و فعلش مرجوح است مانند نماز در حمام و خریدن گوشت حیواناتی که عادتاً نمی خورند، چون اسب و غیره
((مِ رَ عِ))
فرهنگ فارسی معین
تازیانه، کوبه، لفظی است عام برای کلیه آلات موسیقی ضربی رزمی مانند، کوس، دمامه، دهل و نقاره
تازیانه، تسمۀ چرمی با دستۀ چوبی که هنگام اسب تاختن به دست می گیرند یا با آن کسی را کتک می زنند، شلاق
Despised
Plantation
desprezado
plantação
Plantage
verachtet
pogardzany
plantacja
плантация
презираемый
плантація
зневажений
plantage
veracht