جدول جو
جدول جو

معنی مکرعات - جستجوی لغت در جدول جو

مکرعات
(مُ رِ)
شترانی که سر خود را در آتش داخل کنند و گردنشان سیاه گردد. (از اقرب الموارد). جمع واژۀ مکرع. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و رجوع به مکرع شود
لغت نامه دهخدا
مکرعات
(مُ رَ)
خرماستان و جز آن که بر آب باشد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). آنچه در آب کاشته شود از درختان خرما و جز آن، درخت خرما که نزدیک خانه ها باشد. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مرکبات
تصویر مرکبات
آنچه از چند چیز ترکیب شده باشد، ترکیب شده ها، در علم زیست شناسی میوه هایی از قبیل لیمو، نارنج، پرتقال، نارنگی و امثال آن ها
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محرمات
تصویر محرمات
چیز های حرام شده، زنان حرم سرا، پارچۀ خط دار رنگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مدرکات
تصویر مدرکات
حواس پنجگانه، در علم زیست شناسی بویایی، چشایی، لامسه، شنوایی و بینایی، حواس خمسه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مراعات
تصویر مراعات
رعایت یکدیگر کردن، نگه داشتن و حفظ کردن چیزی، جریان امری را در نظر گرفتن
فرهنگ فارسی عمید
(مَ رُ)
جمع واژۀ مکرمه. (ناظم الاطباء). جوانمردیها. نیکیها. کرامتها:
مکرماتش به نوع ماند راست
نوع باقی و شخص بر گذراست.
خسروی سرخسی.
صاحب عادات نیک و سید سادات
قاعده مکرمات و فایدۀ حد.
منوچهری (دیوان چ دبیرسیاقی چ 3 ص 17).
رفتی و هست برجا از تو ثنای خوب
مردی و زنده ماند زتو مکرمات تو.
مسعودسعد.
به مکرمات تو دعوی اگرکند گردون
بسنده باشد او را دو کف تو دو گوا.
مسعودسعد.
مکرمات و امید و عزت را
صدر و محراب و پیشگاهی تو.
عثمانی مختاری (دیوان چ همایی ص 565).
نیست یک دم که بنده خاقانی
غرقۀ فیض مکرمات تونیست.
خاقانی.
به بوسیدن بساط عالی که قبلۀ مکرمات و قبله گاه ملکات است به غایت آرزومند و متعطش می باشد. (منشآت خاقانی چ دانشگاه ص 123)
لغت نامه دهخدا
(مُ رَ)
شترانی که در شدت سرما آنها را نزدیک در خانه ها آورند تا از گرمی دود گرم گردند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به مکرب شود
لغت نامه دهخدا
جمع مجرده، اماتکان سیامکان جمع مجرده (مجرد) توضیح عقول و نفوس را گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجربات
تصویر مجربات
جمع مجربه (مجرب)
فرهنگ لغت هوشیار
جمع محرکه، جنبانندگان و خرد های یله در فرزان صدرای شیرازی جمع محرکه، جمع محرکه. یا محرکات قدسیه. عقول مجرده که مدبرات عقلیه هم نامیده میشوند
فرهنگ لغت هوشیار
جمع محرمه، نا شایست ها، مشکوییان پردگیان، جامه راهراه جمع محرمه، جمع محرمه (محرم) چیز های حرام: ... و پشت بر محظورات و محرمات شرع کرده، زنان حرم، جامه راه راه الوان: هنگام محرم است و با تست دلم بیزار ز گلزار حیاتست دلم. از بس الف زخم کشیدم بر سر از سر تا پا محرمات است دلم. (محمد سعید اشرف) جمع محرمه
فرهنگ لغت هوشیار
جمع متفرعه، فرجستکان ستاکان جمع متفرعه (متفرع) توابع لواحق متعلقات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محررات
تصویر محررات
تزده ها نورده ها پیمان نامه ها
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مخترعه، آفریدگان نو پدیدان، جمع مخترعه، کبا دوران آفرینندگان جمع مخترعه (مخترع) : برآن قرار افتاد که از عرایس مخترعات گذشتگان مخدره ای که از پیرایه عبارت عاطل باشد بدست آید. . ، جمع مخترعه
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مرصعه، گوهرنشان ها جمع مرصعه: ... و مرصعات الفاظ و معانی او را چون طوق وگوشوار از گوش و گردن انقیاد در آویزند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مراعات
تصویر مراعات
نگهداشت، رعایت، محافظت
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مدرکه، اندر یافتگان دانش ها جمع مدرکه (مدرک) آنچه از اشیا که ادراک شود. یا مدرکات امکانیه. موجودات امکانیه. یا مدرکات خمس. قوای پنجگانه باطنی: حس مشترک خیال وهم حافظه متصرفه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مدرسات
تصویر مدرسات
جمع مدرسه، آموزندگان جمع مدرسه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متکررات
تصویر متکررات
جمع متکرره
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مبدعه، نو پدیدان آفریدگان، جمع مبدعه، نو یابان جمع مبدعه (مبدع) چیزهای تازه پدید آمده آفریده ها: و بعد از وقوف بر حقایق آن گرد دقایق مبدعات برآمدم، جمع مبدعه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متبعات
تصویر متبعات
جمع متبعه، جمع متبعه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متجرعات
تصویر متجرعات
جمع متجرعه
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مبرده، سردکن ها، خنکی ها سردی ها جمع مبرده. سرد کننده ها، ادویه سرد که بمزاج سردی بخشند
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مبرزه، هویدا ها آشکار ها، جمع مبرزه، سر آمدان جمع مبرزه، جمع مبرزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مایعات
تصویر مایعات
جمع مائعه، آبگونگان جمع مایعه (مایع)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجرعات
تصویر تجرعات
جمع تجرع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تورعات
تصویر تورعات
جمع تورع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکررات
تصویر تکررات
جمع تکرر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفرعات
تصویر تفرعات
جمع تفرع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تضرعات
تصویر تضرعات
جمع تضرع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکرمات
تصویر مکرمات
جوانمردیها، نیکی ها، کرامتها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مربعات
تصویر مربعات
جمع مربعه، چارینه ها چارتایی ها جمع مربعه (مربع)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دمکرات
تصویر دمکرات
مردم سالار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از محرمات
تصویر محرمات
بازدارندگی
فرهنگ واژه فارسی سره