جمع واژۀ مکرمه. (ناظم الاطباء). جوانمردیها. نیکیها. کرامتها: مکرماتش به نوع ماند راست نوع باقی و شخص بر گذراست. خسروی سرخسی. صاحب عادات نیک و سید سادات قاعده مکرمات و فایدۀ حد. منوچهری (دیوان چ دبیرسیاقی چ 3 ص 17). رفتی و هست برجا از تو ثنای خوب مردی و زنده ماند زتو مکرمات تو. مسعودسعد. به مکرمات تو دعوی اگرکند گردون بسنده باشد او را دو کف تو دو گوا. مسعودسعد. مکرمات و امید و عزت را صدر و محراب و پیشگاهی تو. عثمانی مختاری (دیوان چ همایی ص 565). نیست یک دم که بنده خاقانی غرقۀ فیض مکرمات تونیست. خاقانی. به بوسیدن بساط عالی که قبلۀ مکرمات و قبله گاه ملکات است به غایت آرزومند و متعطش می باشد. (منشآت خاقانی چ دانشگاه ص 123)