جدول جو
جدول جو

معنی مکر - جستجوی لغت در جدول جو

مکر
ترفند، فریب، نیرنگ
تصویری از مکر
تصویر مکر
فرهنگ واژه فارسی سره
مکر
حیله، فریب، کلک، حقّه، نیرنگ، نارو، گول، تنبل، دستان، ترفند، گربه شانی، خدعه، غدر، تزویر، ترب، چاره، قلّاشی، خاتوله، ستاوه، شید، کید، دویل، شکیل، اشکیل، ریو، احتیال، روغان، دلام
تصویری از مکر
تصویر مکر
فرهنگ فارسی عمید
مکر
حیله و خدعه و فریب دادگی، و تزویر و ریا
تصویری از مکر
تصویر مکر
فرهنگ لغت هوشیار
مکر
((مَ))
فریب، حیله
تصویری از مکر
تصویر مکر
فرهنگ فارسی معین
مکر
((مِ کَ رّ))
سخت حمله کننده در جنگ، شدید
تصویری از مکر
تصویر مکر
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مکرر
تصویر مکرر
پیاپی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مکرم
تصویر مکرم
عزیز، گرامی، بزرگ داشته شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مکره
تصویر مکره
ویژگی کسی که کراهتاً به کاری می پردازد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مکرر
تصویر مکرر
تکرار شده، دوباره انجام شده، بازگوشده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مکره
تصویر مکره
بیزار نا خوش دارنده اکراه نماینده ناخوش دارنده: (مکره بگه بخل تو باشی و نه مطواع مطواع گه جود تو باشی و نه مکره) (منوچهری د. 90)
فرهنگ لغت هوشیار
گرامی کرده شده و بزرگ داشته شده، گرامی، احترام کرده و عزیز داشته شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکرع
تصویر مکرع
آبشخور ستوران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکرر
تصویر مکرر
بار بار کرده شده، دوباره، باز از نو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکرب
تصویر مکرب
شتاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکره
تصویر مکره
((مُ رِ))
اکراه نماینده، ناخوش دارنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مکرم
تصویر مکرم
((مُ کَ رَّ))
بزرگ داشته شده، عزیز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مکرم
تصویر مکرم
((مُ رِ))
اکرام کننده، احترام کننده، احسان کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مکرم
تصویر مکرم
((مُ رَ))
اکرام شده، بزرگ داشته، احترام کرده، احسان کرده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مکرر
تصویر مکرر
((مُ کَ رَّ))
تکرار شده، به دفعات، بارها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مکرر
تصویر مکرر
Frequent, Recurrent
دیکشنری فارسی به انگلیسی
frequente, recorrente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
częsty, powtarzający się
دیکشنری فارسی به لهستانی
частый , повторяющийся
دیکشنری فارسی به روسی
частий , повторюваний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
frequent, terugkerend
دیکشنری فارسی به هلندی
häufig, wiederkehrend
دیکشنری فارسی به آلمانی
fréquent, récurrent
دیکشنری فارسی به فرانسوی
बार-बार , आवर्ती
دیکشنری فارسی به هندی
বারবার , পুনরাবৃত্তি
دیکشنری فارسی به بنگالی
빈번한 , 반복적인
دیکشنری فارسی به کره ای
频繁的 , 反复的
دیکشنری فارسی به چینی