جدول جو
جدول جو

معنی مکر کردن

مکر کردن
حیله کردن، فریب دادن، کلک زدن، گول زدن، غدر اندیشیدن، شید آوردن، نارو زدن، تبندیدن، خدعه کردن، گربه شانه کردن، غدر داشتن، دستان آوردن، ترفند کردن، چپ رفتن، نیرنگ ساختن، سالوسی کردن، پشت هم اندازی کردن، اورندیدن، غدر کردن، حقّه زدن، تنبل ساختن، مکایدت کردن، فریفتن، کید آوردن
تصویری از مکر کردن
تصویر مکر کردن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با مکر کردن

مکر کردن

مکر کردن
کنبوردن، فریب دادن، حیله کردن، خدعه کردن: (... خواجه را بگوی که مذموم بدعتی و زشت قاعده ای که در جهان آوردی بوزیر کشتن و غدر و مکر کردن و عاقبت آن نیندیشیدی) (سلجوقنامه ظهیری. چا. خاور. 24)
مکر کردن
فرهنگ لغت هوشیار

ذکر کردن

ذکر کردن
یاد کردن نام بردن، بیان کردن، تسبیح گفتن تهلیل ذکر گفتن، نام بردن یاد کردن
فرهنگ لغت هوشیار

شکر کردن

شکر کردن
سپاس نعمت و احسان کسی را گفتن، ذکر جمیل کسی را گفتن ثنا گفتن
شکر کردن
فرهنگ لغت هوشیار

فکر کردن

فکر کردن
هندشیتن مینیتن اوسکاریتن اندیشیدن مینیدن اوسکاریدن اندیشه کردن اندیشیدن
فرهنگ لغت هوشیار

مکرر کردن

مکرر کردن
تکرار کردن دوباره یا چند باره کردن بارها انجام دادن: (عنبسه میگوید: مرا خنده آمد و جواب نگفتم بار دیگر همین سخن مکرر کرد) (جوامع الحکایات. 72: 1)
مکرر کردن
فرهنگ لغت هوشیار