نبشته. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). نوشته. (آنندراج). نوشته. نوشته شده. مزبور. مرقوم. مقابل ملفوظ. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : الذین یتبعون الرسول النبی الامی الذی یجدونه مکتوباً عندهم فی التوریه و الانجیل. (قرآن 157/7). هرچه او گوید در حساب عقل محسوب باشد و در کتاب دانش مکتوب. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 148). مراد از نزول قرآن تحصیل سیرت خوب است نه ترتیل سورۀ مکتوب. (گلستان) مکتوب است در انجیل که یا ابن آدم اذکرنی حین تغضب اذکرک حین اغضب. (مصباح الهدایه چ همایی ص 356). کار امسال به رونق ز تو هم پار شده ست زانکه مکتوب قضا رأی تو کرده است زبر. ابن یمین. ، نامه. (منتهی الارب). نامه که از یکی به دیگری فرستاده شود. ج، مکاتیب. (از اقرب الموارد). نامه و مراسله. (از ناظم الاطباء). نامه و غنچه از تشبیهات اوست. (آنندراج). رقعه. کتاب. قصه. (یادداشت به خطمرحوم دهخدا) : مکتوبی از صاحب ودیعت بدان شخص رسید. (مصباح الهدایه چ همایی ص 253). من کز پیام عام تو یک گل نچیده ام دستم کجا به غنچۀ مکتوب می رسد. صائب (از آنندراج). ، دوخته، فراهم آمده. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
نبشته. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). نوشته. (آنندراج). نوشته. نوشته شده. مزبور. مرقوم. مقابل ملفوظ. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : الذین یتبعون الرسول النبی الامی الذی یجدونه مکتوباً عندهم فی التوریه و الانجیل. (قرآن 157/7). هرچه او گوید در حساب عقل محسوب باشد و در کتاب دانش مکتوب. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 148). مراد از نزول قرآن تحصیل سیرت خوب است نه ترتیل سورۀ مکتوب. (گلستان) مکتوب است در انجیل که یا ابن آدم اذکرنی حین تغضب اذکرک حین اغضب. (مصباح الهدایه چ همایی ص 356). کار امسال به رونق ز تو هم پار شده ست زانکه مکتوب قضا رأی تو کرده است زبر. ابن یمین. ، نامه. (منتهی الارب). نامه که از یکی به دیگری فرستاده شود. ج، مکاتیب. (از اقرب الموارد). نامه و مراسله. (از ناظم الاطباء). نامه و غنچه از تشبیهات اوست. (آنندراج). رقعه. کتاب. قصه. (یادداشت به خطمرحوم دهخدا) : مکتوبی از صاحب ودیعت بدان شخص رسید. (مصباح الهدایه چ همایی ص 253). من کز پیام عام تو یک گل نچیده ام دستم کجا به غنچۀ مکتوب می رسد. صائب (از آنندراج). ، دوخته، فراهم آمده. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
اناء مکتوف، آوند به کتیف پیوند کرده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ظرف بندزده. (از اقرب الموارد) ، رجل مکتوف، مردی که دستهای وی را با طناب از پشت محکم بسته باشند. (ناظم الاطباء). کت بسته: تنقوز و تومن را مکتوف از اردو بیاوردند. (جهانگشای جوینی)
اناء مکتوف، آوند به کتیف پیوند کرده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ظرف بندزده. (از اقرب الموارد) ، رجل مکتوف، مردی که دستهای وی را با طناب از پشت محکم بسته باشند. (ناظم الاطباء). کت بسته: تنقوز و تومن را مکتوف از اردو بیاوردند. (جهانگشای جوینی)
اندوهمند و بدحال از اندوه و غم. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). کئیب. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، رماد مکتئب، ریگ مایل به سیاهی همچو رخ غمناکان. (منتهی الارب) (آنندراج). خاکستر مایل به سیاهی. (ناظم الاطباء). خاکستری که به سیاهی زند مانند چهرۀ اندوهناکان، و عبارت صحاح چنین است: رماد مکتئب اللون. (از اقرب الموارد)
اندوهمند و بدحال از اندوه و غم. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). کئیب. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، رماد مکتئب، ریگ مایل به سیاهی همچو رخ غمناکان. (منتهی الارب) (آنندراج). خاکستر مایل به سیاهی. (ناظم الاطباء). خاکستری که به سیاهی زند مانند چهرۀ اندوهناکان، و عبارت صحاح چنین است: رماد مکتئب اللون. (از اقرب الموارد)
تأنیث مکتوب. رجوع به مکتوب شود، فریضه: صلوه مکتوبه، نماز فریضه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و مراد به ’کتب ’ فرض است... در ’کتب علیکم القصاص’ و برای این نمازهای فریضه را مکتوبه خوانند... (تفسیر ابوالفتوح، ج 1 ص 272). چون وقت اداء مکتوبه درآمد و دعوت ’حی علی الصلوه’ به سمع مبارکش رسید... (المضاف الی بدایع الازمان ص 26)
تأنیث مکتوب. رجوع به مکتوب شود، فریضه: صلوه مکتوبه، نماز فریضه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و مراد به ’کُتِب َ’ فرض است... در ’کتب علیکم القصاص’ و برای این نمازهای فریضه را مکتوبه خوانند... (تفسیر ابوالفتوح، ج 1 ص 272). چون وقت اداء مکتوبه درآمد و دعوت ’حی علی الصلوه’ به سمع مبارکش رسید... (المضاف الی بدایع الازمان ص 26)
ورزیده و گردآورده شده. (آنندراج). اندوخته شده و حاصل شده و کسب شده. (ناظم الاطباء). مقابل موهوب. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : به یکی از دو طریق تواند بود یکی مکسوب و دیگری موهوب. اما مکسوب عادت است. (مصباح الهدایه چ همایی ص 282)
ورزیده و گردآورده شده. (آنندراج). اندوخته شده و حاصل شده و کسب شده. (ناظم الاطباء). مقابل موهوب. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : به یکی از دو طریق تواند بود یکی مکسوب و دیگری موهوب. اما مکسوب عادت است. (مصباح الهدایه چ همایی ص 282)
دروغ. مکذوبه. (منتهی الارب) (آنندراج). دروغ. و فی قوله تعالی ’وعد غیر مکذوب’ وجهان، اما المراد غیر مکذوب فیه او هو مصدر کالمجلود و المعقول. (ناظم الاطباء). دروغ. ج، مکاذیب. (از اقرب الموارد) : بدان معاذیر مکذوب و اقاویل نامحبوب آثار ضعف دل... او ظاهر شد. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 146)
دروغ. مکذوبه. (منتهی الارب) (آنندراج). دروغ. و فی قوله تعالی ’وعد غیر مکذوب’ وجهان، اما المراد غیر مکذوب فیه او هو مصدر کالمجلود و المعقول. (ناظم الاطباء). دروغ. ج، مکاذیب. (از اقرب الموارد) : بدان معاذیر مکذوب و اقاویل نامحبوب آثار ضعف دل... او ظاهر شد. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 146)
اندوهگین و غمگین. (آنندراج) (ناظم الاطباء). اندوهناک. (غیاث). مهموم. (اقرب الموارد). - غیر مکروب، که ملال انگیز و مایۀ اندوه نباشد: تلاوت و قرائت اخبار در هر قرنی و وقتی محبوب بوده است و مذاکره بر آن مرغوب و غیر مکروب. (تاریخ قم ص 11)
اندوهگین و غمگین. (آنندراج) (ناظم الاطباء). اندوهناک. (غیاث). مهموم. (اقرب الموارد). - غیر مکروب، که ملال انگیز و مایۀ اندوه نباشد: تلاوت و قرائت اخبار در هر قرنی و وقتی محبوب بوده است و مذاکره بر آن مرغوب و غیر مکروب. (تاریخ قم ص 11)