پناه جوینده و یک سوشونده. (غیاث) (آنندراج) ، کسی و یا چیزی که احاطه می کند و محصور می سازد. (ناظم الاطباء) : حرص و کین هست از طباع مختلف مر مرا بر چار ضد شد مکتنف. (منسوب به مولوی، مثنوی چ رمضانی ص 121). و رجوع به اکتناف شود، مددگار. (ناظم الاطباء)
پناه جوینده و یک سوشونده. (غیاث) (آنندراج) ، کسی و یا چیزی که احاطه می کند و محصور می سازد. (ناظم الاطباء) : حرص و کین هست از طباع مختلف مر مرا بر چار ضد شد مکتنف. (منسوب به مولوی، مثنوی چ رمضانی ص 121). و رجوع به اکتناف شود، مددگار. (ناظم الاطباء)
اناء مکتوف، آوند به کتیف پیوند کرده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ظرف بندزده. (از اقرب الموارد) ، رجل مکتوف، مردی که دستهای وی را با طناب از پشت محکم بسته باشند. (ناظم الاطباء). کت بسته: تنقوز و تومن را مکتوف از اردو بیاوردند. (جهانگشای جوینی)
اناء مکتوف، آوند به کتیف پیوند کرده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ظرف بندزده. (از اقرب الموارد) ، رجل مکتوف، مردی که دستهای وی را با طناب از پشت محکم بسته باشند. (ناظم الاطباء). کت بسته: تنقوز و تومن را مکتوف از اردو بیاوردند. (جهانگشای جوینی)