جدول جو
جدول جو

معنی مکال - جستجوی لغت در جدول جو

مکال(ظَ ءَ)
پیمودن پیمانه. (تاج المصادر بیهقی). پیمودن و سنجیدن. (آنندراج). کیل. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). و رجوع به کیل شود
لغت نامه دهخدا
مکال(مُ)
پیه و گویند ما بها مکال، ای شحم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شکال
تصویر شکال
(دخترانه)
در گویش مازندران آهو
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اکال
تصویر اکال
پرخور، بسیار خورنده، بسیار خوار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مدال
تصویر مدال
نشان فلزی که برای قدردانی از خدمات کسی به او اعطا شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مذال
تصویر مذال
درازدامن، دامن دار، در علوم ادبی در علم عروض ویژگی پایه ای که در آن مستفعلن به مستفعلان تغییر کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منال
تصویر منال
مال و دارایی، ثروت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مبال
تصویر مبال
مستراح، در علم زیست شناسی محل خروج ادرار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجال
تصویر مجال
فرصت، محل جولان، جای جولان کردن، جولانگاه
مجال دادن: فرصت دادن، وقت دادن
مجال داشتن: وقت داشتن، فرصت داشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مکار
تصویر مکار
بسیار مکر کننده، پرمکر، حیله گر، فریب دهنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مزال
تصویر مزال
مزله ها، جاهای لغزیدن، لغزشگاه ها، جمع واژۀ مزله
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ملال
تصویر ملال
به ستوه آمدن، بیزاری، دلتنگی و افسردگی، رنج و اندوه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مطال
تصویر مطال
درنگ کردن در کاری، تاخیر کردن، درنگ کردن در ادای حق کسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محال
تصویر محال
محل ها، جاها، جمع واژۀ محل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محال
تصویر محال
ناشدنی، ناشو، غیرممکن، سخن بی سروته و ناممکن، زشت، نادرست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مکاس
تصویر مکاس
تشویش کردن در بیع، کم کردن بها، چانه زدن خریدار و فروشنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مثال
تصویر مثال
موردی مشابه مطلب اصلی که برای فهم بیشتر بیان می شود، مانند، شبیه، مشابه،
در فلسفه جهانی میان عالم اجسام و عالم ارواح، عالم مثل،
فرمان، دستور، حکم، تصویر، شکل، پیکره
مثال دادن: فرمان دادن، برای مثال گر مثالم دهد به معذوری / تا به خانه شوم به دستوری (نظامی۴ - ۶۰۹)
مثال زدن: ذکر کردن مثال
فرهنگ فارسی عمید
(اَ)
زنخدان. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(مُ لِ)
اسم فاعل از مکالمه. هم سخن. (فرهنگ نوادر لغات دیوان شمس چ فروزانفر) :
کم طمع شد آن کسی کو طمع در عشق تو بندد
کم سخن شد آن کسی که عشق با او شد مکالم.
مولوی
لغت نامه دهخدا
تصویری از عکال
تصویر عکال
شتر بند
فرهنگ لغت هوشیار
طعام و خوردنی فرانسوی دو کانه، جمع ماکل، خورش ها خوراک ها خوردنی ها خورش خوردنی خوراک اشکال بلورینی که در ساختمان کانیها از اجتماع دو یا چند بلور حاصل شود و یا دونیم بلور در یک کانی بمنظور پیدا کردن عناصر تقارنی بیشتری نسبت بهم تغییر وضع دهند و شکلی حاصل کنند که جزبلور اصلی است. در این حالت آنرا ماکل آن کانی نامند. ماکل ها بر دوقسمند: یکی ماکل ساده که عبارت از ماکل بهم چسبیده است یعنی دو فرد بلور و یادو نیم فرد بلور در یک سطح صاف بهم ملصق میشوند که این سطح التصاق سطح تقارن ماکل نیز خواهد بود و دیگر ماکل درهم یا ماکل تداخلی است که محل التصاق دو فرد یا دو نیم فرد بلور یک سطح صاف نیست و این دو قسمت درهم داخل شده اند و بنابراین سطح التصاق سطح تقارن نخواهد بود و در این وضع سطح تقارن دیگری پیدا میکنند، جمع ماکل خوردنیها خوراکها: زاهد کسی باشد که او را به آنچه تعلق بدنیادارد مانند ماکل و مشارب... رغبت نبود. خوردنی خوراکی جمع ماکل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکال
تصویر شکال
جمع شکل، پای بند ستور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سکال
تصویر سکال
اندیشه فکر، در ترکیب به معنی سگالنده آید: بد سگال چاره سگال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رکال
تصویر رکال
سبزی فروش گندنا فروش تره فروش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آکال
تصویر آکال
جمع اکل، روزی ها خوراک ها میوه ها مزه ها سبزی ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امکال
تصویر امکال
ترکی زنخدان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکالب
تصویر مکالب
دلیر، پر خار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مبال
تصویر مبال
محل پیشاب و بول، طهارتخانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منال
تصویر منال
یافتن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مکار
تصویر مکار
نیرنگ باز، فریبا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مکان
تصویر مکان
جا، جایگاه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آکال
تصویر آکال
خوراکها، روزی ها، میوه ها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اکال
تصویر اکال
پرخور، شکم باره
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مثال
تصویر مثال
نمونه، مانند
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از محال
تصویر محال
نشدنی
فرهنگ واژه فارسی سره