جدول جو
جدول جو

معنی مکاشحت - جستجوی لغت در جدول جو

مکاشحت
دشمنی کردن، پنهان داشتن دشمن
تصویری از مکاشحت
تصویر مکاشحت
فرهنگ فارسی عمید
مکاشحت
دشمنی کردن، پنهان داشتن دشمنی را: (مکاشحت او به مکافحت رسید) (مرزبان نامه. چا. اول تهران. 28)
تصویری از مکاشحت
تصویر مکاشحت
فرهنگ لغت هوشیار
مکاشحت
((مُ شَ حَ))
دشمنی کردن
تصویری از مکاشحت
تصویر مکاشحت
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مکاوحت
تصویر مکاوحت
با هم جنگ وستیز کردن، یکدیگر را دشنام دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مکافحت
تصویر مکافحت
رو به رو شدن با دشمن و زد و خورد کردن، دفاع کردن
فرهنگ فارسی عمید
مکاشحه و مکاشحت در فارسی: دشمنی پنهانی دشمنی کردن، پنهان داشتن دشمنی را: (مکاشحت او به مکافحت رسید) (مرزبان نامه. چا. اول تهران. 28)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکاوحت
تصویر مکاوحت
با هم جنگ و ستیز و محاربه و منازعه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکافحت
تصویر مکافحت
رویاروی با کسی جنگ کردن
فرهنگ لغت هوشیار
مکاشفه . . .} و اسباب منازعت و مکاشفت بریده شود) (بیهقی. فض. 510)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکاوحت
تصویر مکاوحت
((مُ وَ حَ))
زد و خورد کردن، به یکدیگر دشنام دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مکافحت
تصویر مکافحت
((مُ فَ حَ))
روبرو شدن با دشمن در جنگ، دفاع کردن از کسی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مکافات
تصویر مکافات
پادافره
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از معاشرت
تصویر معاشرت
رفت و آمد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ممازحت
تصویر ممازحت
مزاح کردن، شوخی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مکایدت
تصویر مکایدت
مکر کردن، حیله کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مناصحت
تصویر مناصحت
نصیحت کردن، اندرز دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مکافات
تصویر مکافات
کیفر، پاداش، پاداش دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مکابدت
تصویر مکابدت
سختی دیدن، رنج بردن در امری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مناکحت
تصویر مناکحت
عقد ازدواج بستن، زناشویی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مسامحت
تصویر مسامحت
اهمال، کوتاهی، گذشت، ملاحظه کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ممالحت
تصویر ممالحت
با هم نان ونمک خوردن، به هم اعتماد کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مکاشفه
تصویر مکاشفه
کشف کردن، آشکار کردن، امری را ظاهر کردن، در تصوف آشکار شدن اسرار بر سالک بدون تفکر و اندیشه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مکاثرت
تصویر مکاثرت
در بسیاری مال به هم فخر کردن، چیرگی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مماشات
تصویر مماشات
با هم راه رفتن، مدارا کردن، با کسی همراهی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معاشرت
تصویر معاشرت
با هم زندگی کردن، با یکدیگر دوستی و آمیزش داشتن
فرهنگ فارسی عمید
کاری را انجام دادن بنفع خویش اقدام بعملی کردن، جماع کردن آرمیدن با زن، نظارت کردن، اقدام بعملی: فعل در باب مباشرت مباضعت مضاف با مرد است. یا اداره (دایرهء) مباشرت. کارپردازی. یا رئیس مباشرت. کارپرداز، نظارت، آرمش جماع: و شبهای روزه چون بخفتندید بر ایشان طعام و شراب و مباشرت اهل حرام بودی. توضیح جماع با زنان را گویند و شامل مساحقه نیز میشود، (کلام) فعل صادر بلاواسطه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محاشات
تصویر محاشات
استثنا، اخراج، باک داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسامحت
تصویر مسامحت
با هم کار آسان گرفتن، گذشت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسافحت
تصویر مسافحت
زنا کردن، زنا
فرهنگ لغت هوشیار
مصالحه: اسکندر بعد از ظهور علامات عصیان یارای آمدن نداشت با کیومرث طریقه مصالحت و دوستی پیش گرفت و او را نیز ترسانیده از راه صواب بینداخت
فرهنگ لغت هوشیار
دست یکدیگر را گرفتن برای اظهار دوستی دست هم را فشردن، فشرش دست یکدیگر را برای اظهار دوستی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مطارحت
تصویر مطارحت
مناظره کردن با کسی و جواب گفتن، مشورت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معاشقت
تصویر معاشقت
عشق و رزیدن با کسی عشقبازی کردن، عشقبازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معاشرت
تصویر معاشرت
زندگانی نمودن، آمیزش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکاشفات
تصویر مکاشفات
اسرار و امور غیبی کشف و هویدا شده
فرهنگ لغت هوشیار