- مکابره
- معارضه و مجادله، ستیزه کردن و عناد اظهار کبر و بزرگی کردن
معنی مکابره - جستجوی لغت در جدول جو
- مکابره ((مُ بَ رَ یا بِ رِ))
- ستیزه، منازعه
- مکابره
- اظهار کبر و بزرگی کردن، معارضه و عناد کردن با کسی، قهر و غلبه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
غالب شدن بر کسی به صبر، شکیبایی کردن
خبر دادن، خبر گرفتن، مکالمه به وسیلۀ تلگراف یا تلفن
مثابرت در فارسی پشتکار، بردباری، پیشی
مخابره و مخابرت در فارسی: این واژه در تازی برابر است با کشتکاری که کشاورز کاشت و داشت و برداشت را انجام می دهد و از بهره کار یک سیم را به روستا خاوند می سپارد در نپی (قران مجید) آمده است: (انه نهی عن المخابره) همانا او باز داشت از کشتکاری در زبان فارسی این واژه به جای دخشکر سانی و سرو نیدن (خبر دادن) به کار می رود. خبر دادن، خبری را بوسیله تلگراف و تلفن ابلاغ کردن، ابلاغ خبری بوسیله تلگراف و تلفن. توضیح این کلمه در عربی قدیم بمعنی کشاورزی کردن آمده
مصابره و مصابرت در فارسی: شکیپایی شکیبایی شکیبایی کردن غالب شدن بصبر بر کسی، شکیبایی
بزرگی خود را بدیگری ثابت کردن خود را بزرگ جلوه دادن، جنگ کردن معارضه کردن، بزرگ منشی، معارضه ستیزه
مکابده و مکابدت فارسی: زهنجه دیدن رنج کشیدن رنج کشیدن سختی دیدن: (این حرفه از مکابدت زراعت و تحمل حرارت هواجر و معانات حراثت بهتر است بعد ازین معبری کنم) (روضه العقول. مقدمه مرزبان نامه. چا. 1337 ص یا)
زشتی، زشت بودن، بدگلی
بازاری که هر سال به مدت چند روز در یک کشور تشکیل شود و از کشورهای دیگر کالاهایی برای فروش به آن بازار بیاورند
کنایه از جای بی نظم و شلوغ
کنایه از جای بی نظم و شلوغ
مکابره کننده، ستیزه گر، پرخاش جو
رنجها و سختیها و ناخوشی ها
ستیزنده کابنده ستیزه کننده مکابره کننده معاند: (تا یک زمان مکابر در آمد و کمر بند بهمن بگرفت و از پشت اسب برداشت) (سمک عیار. 73: 1)
بزرگسالی
((مَ کّ رِ))
فرهنگ فارسی معین
بسیار مکرکننده، حیله گر، بازاری که هر سال یک بار به مدت چند روز در محلی برگزار می شود و از شهرها و کشورهای مختلف در آن شرکت می جویند
کابیدن ستیزیدن بزرگی خود را بر دیگری ثابت کردن، جنگ کردن معارضه کردن
خسروان
هماورد، پیکار
گفت و گذار، گفتگو
گردنکشان طاغیان، دلاور جمع جبار
پارسی تازی شده خسروان جمع کسری خسروان پادشاهان، شاهنشاهان ساسانی
با هم جنگ کردن، جنگیدن، در علم حقوق از بین بردن نظم و امنیت با استفاده از اسلحه یا بدون آن
با کسی در امری گفتگو کردن
با هم سخن گفتن، گفتگو کردن
رابطه داشتن، مداومت و مواظبت کردن
خطر، خود را به خطر انداختن، خطرناک
علنی شدن، آشکار شدن، آشکارا دشمنی کردن
پیوسته بر کاری بودن، در کار مواظبت کردن
کسری ها، عنوان پادشاهان ساسانی، جمع واژۀ کسری
با هم گفتگو و سؤال و جواب کردن، سؤال و جواب حضوری، گفتگو در موضوعی که در محفلی مورد بحث قرار گیرد