جدول جو
جدول جو

معنی مچاله - جستجوی لغت در جدول جو

مچاله
چیزی که فشرده و به هم مالیده شده باشد
مچاله شدن: فشرده و مالیده و له شدن
مچاله کردن: فشردن و در هم مالیدن و له کردن
تصویری از مچاله
تصویر مچاله
فرهنگ فارسی عمید
مچاله(مُ لَ / لِ)
چیزی در هم فرورفته و فشرده و له و لورده شده. اصلاً این کلمه برای چیزهایی نظیر کاغذ و کهنه بکار می رود، اما گاه ممکن است به طور مجازی آن را برای موجودات جاندار و انسان نیز بکار برند: فلان پهلوان در موقع کشتی حریفش را مچاله کرد و از گود بیرون انداخت. (فرهنگ لغات عامیانۀ جمال زاده)
لغت نامه دهخدا
مچاله
چیزی در هم فرو رفته و فشرده و له شده
تصویری از مچاله
تصویر مچاله
فرهنگ لغت هوشیار
مچاله((مُ لِ))
فشرده شده و له شده
تصویری از مچاله
تصویر مچاله
فرهنگ فارسی معین
مچاله
دستمالی، فشرده، له، کلاف، کلافه، گلوله، رنجیده خاطر، کنف، مکدر
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مثاله
تصویر مثاله
فضل، برتری، نیکویی حال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مقاله
تصویر مقاله
هر نوع مطلبی که تحت عنوان معینی نوشته شده باشد، یک قطعه یا فصل از کتاب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متاله
تصویر متاله
کسی که به علم الهیات اشتغال دارد، عابد، زاهد، خداشناس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مماله
تصویر مماله
مماله در فارسی گراییده، خمیده، مونث ممال: (... بخلاف لفظ کتاب و حساب و عتاب و امثال آن که هر چند در استعمال پارسی این کلمات البته مماله در لفظ آرند) (المعجم. مد. چا. 234: 1)
فرهنگ لغت هوشیار
پارچه یا لباس و یا کاغذ ناصاف و پر چین و چروک مچاله مقابل صاف و صوف
فرهنگ لغت هوشیار
خدا شناس، خدا پرست آنکه خدا را پرستش کند عابد زاهد، آنکه بعلم الهیات اشتغال دارد: متالهان فلاسفه از سقراط و انبذقلس تا با فلاطون و ارسططالیس چنین گفتند که علتها را یکی علت است، جمع متالهین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مثاله
تصویر مثاله
مثاله در فارسی فرمان فضل، حسن حال. فرمان پادشاهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخاله
تصویر مخاله
مخالت در فارسی: گمان بردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مساله
تصویر مساله
حاجت، نیاز، خواهش، درخواست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملاله
تصویر ملاله
ملالت در فارسی: تاسا تنگدلی اندوهگنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقاله
تصویر مقاله
سخن، کلام، گفتار، مبحث
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقاله
تصویر مقاله
((مَ لِ))
گفتار، مبحث، کلام، جمع مقالات، فصلی از یک کتاب یا رساله، نوشته ای که درباره موضوعی نویسند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مثاله
تصویر مثاله
((مَ لَ یا لِ))
فضل، حسن حال
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چماله
تصویر چماله
((چُ لِ))
پارچه یا لباس چین و چروک دار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مقاله
تصویر مقاله
گفتار، نوشتار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مقاله
تصویر مقاله
Essay
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مقاله
تصویر مقاله
essai
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مقاله
تصویر مقاله
에세이
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از مقاله
تصویر مقاله
निबंध
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از مقاله
تصویر مقاله
saggio
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مقاله
تصویر مقاله
essay
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مقاله
تصویر مقاله
ensayo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مقاله
تصویر مقاله
есе
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مقاله
تصویر مقاله
эссе
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مقاله
تصویر مقاله
esej
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مقاله
تصویر مقاله
Aufsatz
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مقاله
تصویر مقاله
ensaio
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مقاله
تصویر مقاله
מאמר
دیکشنری فارسی به عبری