- مُلزِم
- الزامی، الزام آور
معنی مُلزِم - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مجبور بر کردن کاری و مجبور بر اقرار و مغلوب و محکوم، ملزم شدن، مجبور نمودن
الهام گرفته، الهام بخش
شکست طلب، شکست خورد
دردآور، دردناک، دلخراش، ناراحت کننده، استرس زا، آزاردهنده، رنج آور، آسیب زا، عذاب آور
بوکسور
متعهّد، متعهّد شد
منزجرکننده، ناخالص
کاملاً تاریک، تاریک، غمگین
افسرده کننده، غمگین، سوگوار، افسوسناک، غم انگیز
متّهم