معنی مُهزَم
مُهزَم
شکست طلب، شکست خورد
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با مُهزَم
مُهتَم
مُهتَم
مُراقِب، عَلاقِه مَند اَست
دیکشنری عربی به فارسی
مُبهَم
مُبهَم
مُشَوَّش، مُبهَم، گیج
دیکشنری عربی به فارسی
مُلزِم
مُلزِم
اِلزامی، اِلزام آوَر
دیکشنری عربی به فارسی
مُهتَمّ
مُهتَمّ
مُشتاق، عَلاقِه مَند اَست
دیکشنری عربی به فارسی
مهزوم
مهزوم
شکست خورده، هزیمت یافته
فرهنگ فارسی عمید
منهزم
منهزم
شکست خورده، گریخته، در حالت مغلوبیت، با حالت شکست خورده، با حالت مقهور
فرهنگ فارسی عمید
منهزم
منهزم
از میان جنگ گریزنده و لشکر شکست خورده، بهزیمت شده، گریخته
فرهنگ لغت هوشیار
مهزوم
مهزوم
لشکر شکست داده شده و جدا کرده شده از قبیله خود، هزیمت یافته
فرهنگ لغت هوشیار
منهزم
منهزم
شکست خورده، مغلوب شده
فرهنگ فارسی معین