جدول جو
جدول جو

معنی مُفرِط - جستجوی لغت در جدول جو

مُفرِط
افراطی، بیش از حد
دیکشنری عربی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مفرط
تصویر مفرط
ویژگی چیزی که از حد و اندازه تجاوز کند، افراط کننده، از حد گذشته
بسیار، زیاد، فراوان، به طور فراوان، بی اندازه، عدیده، موفّر، وافر، جزیل، متوافر، اورت، موفور، معتدٌ به، خیلی، غزیر، کثیر، درغیش، به غایت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مفرط
تصویر مفرط
از حد درگذرنده، افراط کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مفرط
تصویر مفرط
((مُ فَ رِّ))
آن که تفریط کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مفرط
تصویر مفرط
((مُ رَ))
فراموش کرده، ترک شده، واگذاشته، از پیش فرستاده شده، شتاب شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مفرط
تصویر مفرط
((مُ رِ))
از حد گذشته، بسیار و فراوان
فرهنگ فارسی معین
بیش از حد ساده سازی، ساده سازی بیش از حد
دیکشنری عربی به فارسی
بهت زیاده، بیش از حد
دیکشنری عربی به فارسی
غیر حقیقت پسندانه، به روشی بیش از حد خوش بینانه
دیکشنری عربی به فارسی
با اشتیاق بیش از حد
دیکشنری عربی به فارسی
ناامید کننده، ناامید شده، افسردگی آور، دل شکسته، آزاردهنده
دیکشنری عربی به فارسی
فشارآور، بیش از حد در قدرت
دیکشنری عربی به فارسی
کشسان، قابل انعطاف
دیکشنری عربی به فارسی
وسوسه شده، وسوسه انگیز
دیکشنری عربی به فارسی
نفرت انگیز، بدبخت
دیکشنری عربی به فارسی
سرپرست، ناظر
دیکشنری عربی به فارسی
درخشان، روشن
دیکشنری عربی به فارسی
وابستگی بیش از حد، اتکای بیش از حد
دیکشنری عربی به فارسی