- مُصَمِّم
- آرایشگر، طرّاح، مصمّم
معنی مُصَمِّم - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
برآوردگر، مقیم، ارزیاب
کنایه زننده، اشاره
انرژی زا، افزایش می یابد
آرایش کردن، او طرّاحی می کند
ضدّ عفونی کننده، ضدّ عفونی شده
اطّلاع دهنده، معلّم
مقامات تقسیم کننده، تقسیم کننده
مرمّت شده، بازسازی شد
بازسازی کننده، بازیابی شد
صادرکننده، منبع
تاییدکننده، باور کردن
زنگ زده
تصفیه گر، تصفیه کننده
شکننده، سنگ شکن
فروپاشان، ویرانگر
زیر لب غرغرکننده، زمزمه کرد
انباشتگر، مجتمع
رقص نگار، طرّاح رقص