جدول جو
جدول جو

معنی مُتَفَجِّئ - جستجوی لغت در جدول جو

مُتَفَجِّئ
متناوب، تعجّب کرد، شکسته
دیکشنری عربی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

در حال شکوفه دادن، مواد منفجره، شکوفا، در حال فروپاشی، حسّاس، ناهمگون، پرشور، انفجاری، ترش، پرخاشگر
دیکشنری عربی به فارسی
ستاره داغ، برتر
دیکشنری عربی به فارسی
متفکّر، فکر کردن، نویسنده و متفکّر، مدیتیشن کننده
دیکشنری عربی به فارسی
واگرا، پراکنده، متفرّق
دیکشنری عربی به فارسی
خود رأی، منحصر به فرد
دیکشنری عربی به فارسی
متحیّر، تعجّب کرد
دیکشنری عربی به فارسی
بی پروا، عجولانه
دیکشنری عربی به فارسی
وسواسی، ناتوان
دیکشنری عربی به فارسی
شگفت زده، تعجّب می کند
دیکشنری عربی به فارسی
خجالت زده، محجّبه
دیکشنری عربی به فارسی
پیش بینی کننده
دیکشنری عربی به فارسی