- مُتَعَجِّز
- وسواسی، ناتوان
معنی مُتَعَجِّز - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بی پروا، عجولانه
شگفت زده، تعجّب می کند
متناوب، تعجّب کرد، شکسته
در حال شکوفه دادن، مواد منفجره، شکوفا، در حال فروپاشی، حسّاس، ناهمگون، پرشور، انفجاری، ترش، پرخاشگر
عالم، یادگیرنده، آموزش دهنده، باهوش، تحصیل کرده
مربوط، مرتبط
خودبزرگ پندار، سرافراز
تعصّب آمیز، متعصّب، لجباز
پیچ خورده، نامطلوب، مزاحم
دست و پا چلفتی، تلو تلو خوردن، لکنت دار
طرفدارانه، مغرضانه
خجالت زده، محجّبه
تبعیض آمیز، متمایز