جدول جو
جدول جو

معنی موچر - جستجوی لغت در جدول جو

موچر
تخمی که به عنوان نشانه، زیر مرغ گذارند تا مرغ هر روز، در همان
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از موثر
تصویر موثر
تاثیرگذار، مسبب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از موخر
تصویر موخر
درآخرآمده، آخرین، پایانی، آخر، بازپسین، پسین، اخیر، واپسین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از موقر
تصویر موقر
عاقل و باوقار، آزموده، خردمند، بزرگوار، آراسته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از موجر
تصویر موجر
کسی که ملکی را اجاره بدهد، اجاره دهنده، کرایه دهنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از موفر
تصویر موفر
بسیار، زیاد، فراوان، به طور فراوان، وافر، معتدٌ به، درغیش، جزیل، به غایت، کثیر، بی اندازه، اورت، مفرط، متوافر، خیلی، غزیر، موفور، عدیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از موزر
تصویر موزر
نوعی سلاح گرم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از موسر
تصویر موسر
شخص توانگر
فرهنگ فارسی عمید
به هندی شکوفۀ فوفل است. (تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا
سهیده سوتار ده هناییده سهند سوتومند کارو مند کار ساز نشانگذار نو ژنده آنچه مورد تاثیر واقع شده. اثر کننده نشان گذارنده: خودموثرتر نباشد مه زنان ای بسانان که ببرد عرق جان. (مثنوی. نیک. 276: 6) یا موثر تام. علت تام. تاثیر، گذارنده اثر و نشان، کارگر، کاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موچه
تصویر موچه
مغولی پایه، وزیری
فرهنگ لغت هوشیار
سلاک دهنده (سلاک اجاره) اجاره دهنده کرایه دهنده مقابل مستاجر، جمع موجرین. اجاره دهنده و کرایه دهنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موار
تصویر موار
شتر تیز رو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موچل
تصویر موچل
آنکه دستش شل باشد
فرهنگ لغت هوشیار
پشت واپس، پس افتاده وامانده عقب افتاده، واحدی که در عقب عمده قوی جای دارد موخره الجیش عقبدار. آنکه پس از دیگری است، واپس داشته شده، مقابل مقدم، دنباله چشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موفر
تصویر موفر
وافر و فراوان و بسیار افزون، زیاد کرده شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موقر
تصویر موقر
با شکوه، مجلل و با وقار، بردبار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موکر
تصویر موکر
لاتینی کفک از گیاهان کفک. یا موکرها. کفکها
فرهنگ لغت هوشیار
از ریشه پارسی ازار پوشاننده آلمانی گونه ای تپانچه به نام سازنده آن تفنگی که در سال 1872 م. در آلمان متداول شد و بعد ها مکرر تکمیل گردید. این سلاح توسط ارتشهای مختلف اروپایی پذیرفته و متداول گردید، تپانچه ای که نوع عالی آن بر قنداق چوبین - که در عین حال جلد سلاح نیز هست - سوار میشود (تنگسیر. 353)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موسر
تصویر موسر
فراخ روزی، توانگر، میانه حال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موقر
تصویر موقر
((مُ وَ قَّ))
باوقار، محترم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از موفر
تصویر موفر
((مُ وَ فَّ))
افزون کرده شده، بسیار شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از موسر
تصویر موسر
((س))
توانگر، غنی
فرهنگ فارسی معین
((مُ زِ))
تفنگی که در سال 1872 میلادی در آلمان متداول شد و بعدها مکرر تکمیل گردید، تپانچه ای که نوع عالی آن بر قنداق چوبین سوار می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از موچل
تصویر موچل
((چُ))
آن که دستش شل باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از موجر
تصویر موجر
((مُ جِ))
اجاره دهنده، کرایه دهنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از موثر
تصویر موثر
هنایا، هناینده، کارگر، کارایی، کارساز
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از موثر
تصویر موثر
Effective, Efficacious, Contributive, Haunting
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از موقر
تصویر موقر
Dignified, Solemn, Venerable
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از موقر
تصویر موقر
digno, solene, venerável
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از موثر
تصویر موثر
contributivo, eficaz, arrepiante
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از موقر
تصویر موقر
würdevoll, feierlich, ehrwürdig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از موقر
تصویر موقر
godny, uroczysty, czcigodny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از موثر
تصویر موثر
przyczynowy, skuteczny, straszny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از موقر
تصویر موقر
достойный , торжественный , почтенный
دیکشنری فارسی به روسی