جدول جو
جدول جو

معنی مؤتری - جستجوی لغت در جدول جو

مؤتری
(مُءْ تَ)
نعت فاعلی از ائتراء. (از منتهی الارب، مادۀ اری). رجوع به ائتراء شود، زنبور عسل شهد سازنده. (از آنندراج) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از موستره
تصویر موستره
تیغ سرتراشی، تیغی که با آن موهای سر و صورت را بتراشند، استره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شوشتری
تصویر شوشتری
از مردم شوشتر، لهجۀ مردم شوشتر، تهیه شده در شوشتر، نوعی پارچه یا فرش که در شوشتر بافته می شد، برای مثال نگر ز سنگ چه مایه به است گوهر سرخ / ز خستوانه چه مایه به است شوشتری (معروفی - شاعران بی دیوان - ۱۴۴)، در موسیقی گوشه ای در دستگاه همایون
فرهنگ فارسی عمید
(مُآ)
منظم کننده ستوران در یک جا و آنها را علف دهنده. (یادداشت لغت نامه). رجوع به مؤاراه شود
لغت نامه دهخدا
(مُءْ تَرر)
نعت فاعلی از ائترار. (منتهی الارب، مادۀ ارر). رجوع به ائترار شود. آنکه سبب می شود شتابانیدن را. (ناظم الاطباء). شتاباننده. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(مُ ءَرْ ری)
نعت فاعلی از تأریه. سازندۀ آریه یعنی اخیه برای چهارپایان. آنکه اخیه می سازد برای چهارپایان. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، سازندۀ آتشدان برای آتش. (از منتهی الارب) ، برافروزنده و بسیار مشتعل سازندۀ آتش. (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، ثابت گرداننده و استوارسازندۀ چیزی. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(مُ ءَتْ تی)
نعت فاعلی از تأتیه و تأتی. آسان کننده راه آب. (منتهی الارب، مادۀ ا ت ی)
لغت نامه دهخدا
(مُءْ)
نعت فاعلی از ایتاء. (منتهی الارب، مادۀ ات ی). آورندۀ چیزی. (ناظم الاطباء) ، دهنده. پاداش دهنده
لغت نامه دهخدا
(مُءْتَ)
نعت فاعلی از اتواء (ایتواء). کسی که پناه و جای می دهد دیگری را. (از منتهی الارب، مادۀ اوی). آن که منزل می دهد کسی را و پذیرایی می کند، مهربان و مشفق و با رحم و مروت و دلنواز. (ناظم الاطباء). بخشنده و ترحم کننده. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(مُءْتَ رِ)
نعت فاعلی از ائتراش. (از منتهی الارب، مادۀ ارش). رجوع به ائتراش شود. قبول ارش کننده
لغت نامه دهخدا
(مُءْ تَ رِ)
نعت فاعلی از ائتراق. بیدار ماننده به شب. (از منتهی الارب، مادۀ ارق) (آنندراج). بیدار و بیخواب و ناتوان از بیخوابی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُءْ تَ رِ)
اراک مؤترک، اراک بسیار و درهم پیچیده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). درخت اراک که استوار و کلان و جوان شده باشد. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(مُءْ تَ)
نعت فاعلی از ائتساء. پیشواگیرنده کسی را. (آنندراج). مقلد و پیرو. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(مُءْ تَ)
استخوان شکستۀ به شده. (ناظم الاطباء). استخوان که شکستگی آن به شده باشد. (از منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(مُءْ تَ)
نعت فاعلی از ایتلاء. (از منتهی الارب). رجوع به ایتلاء شود. سوگندخورنده. (ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(مُءْ تَ)
کسی که بسیار خورد و چون تشنه گردد تشنگی او به آب رفع نگردد. (منتهی الارب مادۀ اث ی). آن که به علت بسیار خوردن طعام تشنگی او به آب رفع نشود. (از آنندراج). کسی که بسیار خورده و تشنه شود و هرچه آب خورد سیراب نگردد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از موتوری
تصویر موتوری
جنبایی منسوب به موتور، آنچه که دارای موتور است موتور دار: (قایق موتوری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موستره
تصویر موستره
تیغ سر تراشی
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به شوشتر از مردم شوشتر، لهجه مردم شوشتر، آن چه در شوشتر به عمل آید: دیبای شوشتری، یکی از گوشه های همایون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مواتره
تصویر مواتره
در پی یکدیگر شدن گسسته، پیاپی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موتوری
تصویر موتوری
Motor
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از موتوری
تصویر موتوری
moteur
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از موتوری
تصویر موتوری
motorlu
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از موتوری
تصویر موتوری
motor
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از موتوری
تصویر موتوری
মোটর
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از موتوری
تصویر موتوری
मोटर
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از موتوری
تصویر موتوری
motore
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از موتوری
تصویر موتوری
Motor
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از موتوری
تصویر موتوری
motor
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از موتوری
تصویر موتوری
motor
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از موتوری
تصویر موتوری
мотор
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از موتوری
تصویر موتوری
мотор
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از موتوری
تصویر موتوری
silnik
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از موتوری
تصویر موتوری
motor
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از موتوری
تصویر موتوری
모터
دیکشنری فارسی به کره ای