جدول جو
جدول جو

معنی مونج - جستجوی لغت در جدول جو

مونج
دهی است از دهستان زانوسرستاق بخش مرکزی شهرستان نوشهر، واقع در 42هزارگزی جنوب نوشهر با 220 تن جمعیت، آب آن از چشمه و رودخانه و راه آن ماشین رو است، عده ای در زمستان برای تأمین معاش به کجور می روند و زغال وچوب تهیه می کنند، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
مونج
از توابع زانوس رستاق کجور
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مونس
تصویر مونس
(دخترانه)
همنشین و همراز، همدم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مونا
تصویر مونا
(دخترانه)
نام یک الهه، منا، امیدها
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مشنج
تصویر مشنج
مگس سبز رنگ، مژمژ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مونث
تصویر مونث
زن، ماده، مادینه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مواج
تصویر مواج
بسیار موج زننده،، پرموج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مونس
تصویر مونس
انس گیرنده، انس گرفته، همدم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مونل
تصویر مونل
آلیاژی تشکیل شده از مس و ۶۰ تا ۷۰ درصد نیکل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زونج
تصویر زونج
زویج، نوعی خوراک که از تکه های رودۀ گاو یا گوسفند پر شده از پیه و گوشت تهیه می شود، زنّاج، زیچک، لکانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مواج
تصویر مواج
در تازی نیامده کوهه دار پر خیزاب درفشنیک بسیار موج زننده پر موج: (دریای مواج)
فرهنگ لغت هوشیار
مادینه ماده زن زن ماده مادینه مقابل مذکر نر نرینه. جنس ماده انسان و حیوان و غیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موند
تصویر موند
فرانسوی ویشات (فضای باز فضای دلپذیر) مجموعه افراد یک محوطه: (رستوارن... موند عالی دارد)، (ژیگولوها) محل اجتماع دختران و پسران مورد توجه. توضیح احتراز از استعمال این کلمه بیگانه اولی است
فرهنگ لغت هوشیار
آلیاژی است از مس (28 درصد) نیکل (67 درصد) آهن (3 درصد) و مقادیری اندک از کربن سیلیسیوم و منگنز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مونس
تصویر مونس
انس و خو گرفته، همنفس، مانوس و انیس
فرهنگ لغت هوشیار
غده ایست در میان فاق پاچه گوسفند و گاو که عوام معتقدند هر کس آنرا بخورد چشمش موی زاید در می آورد و باید پیش از پختن یا پس از پخته شدن پاچه آنرا بیرون آورد، انتهای هر چیز: (فلان کس تا مو دزدش بما فرو کرد) (یعنی کلاه گشادی سر ما گذاشت)
فرهنگ لغت هوشیار
مگس سبز رنگی که روی گوشت می نشیند و از آن تغذیه می کند. دزد راهزن، خل ابله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موزج
تصویر موزج
پارسی تازی گشته موزه موزه چکمه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کونج
تصویر کونج
پارسی تازی گشته کونج شاهین شکاری شونیز سیاهدانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اونج
تصویر اونج
الفت و موانست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مونس
تصویر مونس
((نِ))
انس گرفته، همدم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از موند
تصویر موند
((مُ))
وضع، حال، موقعیت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مواج
تصویر مواج
((مَ وّ))
موج زننده، متلاطم، دارای موج
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مونه
تصویر مونه
((نِ))
خاصیت، خاصیت طبیعی چیزی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مشنج
تصویر مشنج
((مِ شَ))
مشنگ، مگس سبز رنگی که روی گوشت می نشیند و از آن تغذیه می کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مونث
تصویر مونث
مادینه، ماده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مونه
تصویر مونه
ایده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مونث
تصویر مونث
Female
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مونث
تصویر مونث
feminina
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مونث
تصویر مونث
kobiecy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مونث
تصویر مونث
женский
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مونث
تصویر مونث
жіночий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مونث
تصویر مونث
vrouwelijk
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مونث
تصویر مونث
weiblich
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مونث
تصویر مونث
femenina
دیکشنری فارسی به اسپانیایی