جدول جو
جدول جو

معنی مومبار - جستجوی لغت در جدول جو

مومبار
مبار، دلمۀ مونبار، حسیبک، حسیب الملوک، حسرهالملوک، حسیب بزغاله، مونبار، بریان الفقراء، در قدیم دلمه ای بوده است که از قیمۀ ریزۀ گوشت و برنج پخته پر می کرده اند، (از یادداشت مؤلف) :
عدس و باقلی و سیر و پیاز و زیتون
در پیش نان چراک است و مقیل و مومبار،
بسحاق اطعمه
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مومیاگر
تصویر مومیاگر
کسی که اجساد را مومیایی می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مشکبار
تصویر مشکبار
آنچه که بوی مشک پراکنده سازد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جویبار
تصویر جویبار
جوی بزرگی که از جوی های کوچک تشکیل می شود، کنایه از کنار جوی آب، جایی که در آن جوی بسیار باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رودبار
تصویر رودبار
رودخانه، نهر بزرگ، جایی که در آن چند نهر و رود جاری باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تلمبار
تصویر تلمبار
هر چیز زیاد که روی هم ریخته و انبار شده باشد، تلیبار، تلنبار، تلیوار
جای مخصوصی که برای پرورش کرم ابریشم درست کنند، پیله انبار
فرهنگ فارسی عمید
(مومْ)
منبار. مومبار. نوعی طلمه یا دلمه که از قیمه ریزه و برنج پر کنند و آن را حسرهالملوک نیز می نامیده اند. حسیب. حسیبک. حسیب الملوک. جنبل. (یادداشت مؤلف). و رجوع به منبار شود
لغت نامه دهخدا
چیزی که از آن مشک ببارد و پراکنده شود، معطر: برخاکیان عشق فشان جرعه لبش تا خاک لعل گون شود و مشکبار هم. (حافظ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هوسبار
تصویر هوسبار
ریژ انگیز
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مومنه، زنان گرویده باور داران: زن جمع مومنه زنانی که بخدای ورسول ایمان آورده اند: جمیع مومنین و مومنات ومسلمین ومسلمات را توفیق راه راست کرامت فرمای خ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مومیاء
تصویر مومیاء
پارسی تازی گشته از موم پارسی در یونانی آبدارو مومی خوپخین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موجبات
تصویر موجبات
جمع موجبه، شوندان کیودان جمع موجبه (موجب) اسباب علل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مو باف
تصویر مو باف
بندی که بوسیله آن موها را بافند، مو بند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مو بور
تصویر مو بور
کسی که دارای موهای بور است بلوند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مو دار
تصویر مو دار
هندی استبرک از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
مقایسه شود با موسیقی، سازی است که اروپاییان آنرا} فلوت پان {گویند و امروز به ساز دهنی مشهور است. ساختمان این ساز از نایهای کوچک و بزرگ که در کنار هم نهاده اند تشکیل میگردد (حسینعلی ملاح. مجله موسیقی شماره 98 ص 70)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسمقار
تصویر مسمقار
اندلسی تازی گشته زراوند از گیاهان زراوند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرگبار
تصویر مرگبار
آنچه که تولید مرگ کند
فرهنگ لغت هوشیار
هر چیز که روی هم ریخته و انبار شده باشد، اطاقی دراز که بام آن گالی پوش است و در آن کرم ابریشم را پرورش دهند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خونبار
تصویر خونبار
هر چیزی که آغشته به خون باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جویبار
تصویر جویبار
کنار جوی آب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رودبار
تصویر رودبار
جائی که در آن رودخانه بسیار جاری باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشکبار
تصویر مشکبار
((مُ))
چیزی که از آن مشک ببارد، کنایه از معطر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مرگبار
تصویر مرگبار
پدید آورنده مرگ، معمولاً برای عده ای زیاد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رودبار
تصویر رودبار
ساحل رود، کنار رود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تلمبار
تصویر تلمبار
((تَ لَ))
هر چیز که روی هم ریخته و انبار شده باشد، جایی که در آن کرم ابریشم را پرورش دهند، تلیبار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جویبار
تصویر جویبار
کنار جوی، جوی بزرگی که از جوی های کوچک تشکیل شده باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مرگبار
تصویر مرگبار
مهلک
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از موجبات
تصویر موجبات
زمینه ها، بایسته ها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هوابار
تصویر هوابار
آتمسفر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مومنان
تصویر مومنان
Congregation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مرگبار
تصویر مرگبار
Morbid
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مرگبار
تصویر مرگبار
mórbido
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مومنان
تصویر مومنان
congregação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مرگبار
تصویر مرگبار
morbide
دیکشنری فارسی به آلمانی